آدمی چه نیازهایی دارد؟
«آنچه هستم»، نیازهایی دارد:
1- برای ماندن و استمرار حیات
2- جلب نفع –جلب لذت
«آنچه باید باشم»، نیز نیازهایی دارد:
1- برای خوب بودن –برای خوبتر شدن
2- برای جلب صلاح زندگی –برای حسن عاقبت زندگی.
آدمی وقتی دورهی قبل از بلوغ را میگذراند حق دارد نیازهای «آنچه هستم» را مسألهی اصلی تلقی کند ولی وقتی بالغ شد موظف است به نیازهای «آنچه باید باشم » اعتنا کند.
با این مقدمات جای « شغل » کجا و برای چیست؟
«شغل» کاری است که در جامعه و پس از بلوغ و به هنگام «قبول مسئولیت اجتماعی» به آدمی واگذار میشود. نتیجهی شغل باید رفع یک نیاز ضروری جامعه باشد، نه نیاز خصوصی و نه تنها یک طبقه، یک گروه و نه نیازی برای مرفه زیستن و خوشگذرانی و خودنمایی و ایجاد امتیاز.
در آموزههای دینی ما، مشاغلی نامشروع دانسته شده که صلاح انسان در نتیجهی آن مشاغل نیست (مانند شغل مطربی و شرابسازی) و مشاغلی مکروه دانسته شده بدین معنا که اگر ضرورت نداشته باشد نباید متعهد آن شد؛ زیرا آن شغلها در روحیهی فرد اثرات نامطلوبی خواهد داشت (مانند کفن فروشی، مردهشویی و... )
در شغلهایی نیز شرایط انسانی و رعایتی طرح شدهاند، مثلاً فرمودهاند که بعضی شغلها فقط مخصوص مردها باشد و برخی برای زنان. بنابراین ابتدا باید جامعه را با فرهنگی سالم مأنوس کرد و سپس اعتنای آن جامعه را به نیازهای ضروری بیشتر ساخت.
رعایتهای شغلی
1- درآمد حلال باشد: درآمدی که از کار و کوشش به دست میآید، باید حلال باشد و از راه درست و بدون تصدی و تجاوز به حقوق دیگران به دست آید. در غیر این صورت، اثرات بد روحی و جسمی، روی استفادهکنندگان از آن خواهد گذارد. مال حلال « انسان حلال دوست» را میپرورد ولی مال حرام « انسان حرام دوست » را میپرورد و در عمق وجود او بیاعتقادی به حلال حرام را مایه مینهند.
2- کار «مناسب » باشد: هر مؤمن باید تلاش کند تا نیرو و استعداد و علاقهی خود را خوب بررسی کند و در هر زمینه که مناسب اوست به کار و فعالیت بپردازد.
3- مهارت، امانت و حسن معاشرت داشته باشد: برای موفقیت در شغل باید شخص در کار خویش مهارت و درستی و امانت و حسن معاشرت داشته باشد.
4- شغل با برکت را انتخاب کند: انسان باید سعی کند که در پرتو کار و شغل او، کار و شغل دیگران نیز رونق یابد.
اعتدال در کسب معاش
کار و تلاش یکی از واجبات است که هر مسلمانی باید به آن بپردازد و اهل و عیال خود را تأمین کند. اما تأکیدات و توصیههای فراوانی که از ائمه اطهار رسیده، به معنی «افراط در کار» نیست. در اسلام در همهی امور توصیه به اعتدال و اقتصاد شده است. اگر در کاری تفریط و یا افراط شده در اصل به خود آن کار و کننده آن لطمه میخورد و حقش ادا نمیشود، حتی در اعمال عبادی. امام صادق (ع ) میفرمایند: تلاش تو در راه کسب معاش باید بیشتر از کسی باشد که مسامحهگری و سستی، کار را ضایع کرده است و باید کمتر از کسی باشد که در اثر حرص و طمع بسیار، به زیادهروی و افراط گراییده است.
اگر کار و شغل موجب علاقه به دنیا و میل به ماندن در آن است، در نتیجه، غفلت از مرگ و آخرت را باعث میشود چنانکه دیگر کارکننده، روزیرسان واقعی را «رزاق خود» نمیداند، بلکه با اعتقاد به کوشش خود و دلبستگی به دنیای فانی، خود را روزیرسان خویش فرض کرده است.
امام صادق (ع) میفرماید: کلید تمام بدبختیها و بدیها دو چیز است: 1-کاهلی و سستی 2-افراط و زیادهروی در کار. اولی، حق کار را آن طور که باید ادا نمیکند و دومی کار را از مرز حق میگذراند و آدمی از حدود مصلحت تجاوز میکند.
تأکید بر کار
کار، موجب عزت و بینیازی است. کار و تلاش بر انسان واجب است و تأمین درآمد خویش کردن و دست نیاز به سوی دیگرانت دراز ننمودن، خود مایهی عزت و سربلندی است.
تحذیر از بیکاری، تنبلی و مقدمات فقر
از نظر اسلام بیکاره ارزشی ندارد و انسانی که بار زندگیاش بر دوش دیگران است، مطرود درگاه الهی است. البته اگر بیکاری همراه با تنبلی باشد یعنی کسی که موقعیت و آمادگی برای کار کردن دارد، اما تلاش نمیکند. امیرالمؤمنین میفرمایند: از رحمت الهی دور باد آن کس که آب و خاک دارد اما بهرهبرداری نمیکند و بار زندگی را با نیازمندی و فقر میگذراند. بیکاری منشأ بسیاری از مفاسد است، شخص بیکار از آلوده شدن به گناه و مفسده، ایمن نیست.
اساس شغل:
توجه آدمی به جامعه برای یافتن کاری که او بتواند انجام دهد و برخورد بپذیرد. آن کار را اگر توانایی و استعداد خود دید، بر خود تکلیف کند. چنان خود را تربیت کند که اگر همهی شاغلان، بد شوند، او خوب و نیکو کار باشد. بدترین جامعه آن است که شاغل آن، خود را مکلف به اجرای وظیفه نداند. میل خود را در شغل خود دخالت دهد. نظم نداشته باشد و با بینظمی خود نظام جامعه را بر هم زند.
|