نفع شخصی احساس غالب دوران کودکی است. والدین سعی میکنند با به وجود آوردن احساس گناه در کودکان خود آنها را مطیع سازند در صورتی که اینگونه فرزندان در برابر قدرت سر تعظیم فرو میآورند و با مطیع شدن احساس گناه خویش را کاهش میدهند.
احساس ناراحتی برای غیر مسئولانه عمل کردن ناشی از نگرش اخلاقی و کمال یافته ناشی میشود و این ارزشهای اخلاقی نیز با سرمشقگیری از دیگران یاد گرفته میشود.
احساس گناه با نفع شخصی مغایرت دارد. زمانی که کودکان احساس گناه کنند تنها مطیعتر میشوند. حال آن که رفتار اخلاقی ناشی از نحوهی توازن بخشیدن بین نفع شخصی و حقوق دیگران است. و حسن اخلاقی با مرور زمان و توسط تجربه کسب میشود و کودکان برای تکامل آن به زمان نیازمندند.
(احساس گناه عزت نفس کودک را کاهش میدهد نیاز او را به تأیید دیگرن افزایش داده و مانع کسب آگاهی میشود.)
سؤالهایی که والدین میپرسند و این سوالات ممکن است سبب افزایش گناه در کودکان شود:
ناراحت نمیشوی که با خواهرت اینگونه رفتار میکنی؟! این کار را که میکنی خدا به دادت برسد؟! دیگه خدا دوست نداره؟!
هنگامی که والدین میخواهند نگرش کودک خویش را تغییر دهند باید انتظارات خویش را روشن سازند و از کودک بخواهند که رفتار مناسبتری را انجام دهند. و یا اینکه با رفتار شخصی خودشان نگرش کودک را عوض کنند.
انتظارات ما باید از کودک: ساده، واضح باشد تا کودکان آن را یاد بگیرند.
چگونه کودکان در تصمیمات بزرگسالان کارشکنی میکنند!
- کودکان با دامن زدن به شهرت بیعرضگی یا غیر مسئول بودن خویش، در کوششهای والدین کارشکنی میکنند (یعنی اینکه کار را به صورت ناقص و بد انجام میدهند و از سوی والدین لقب کودن میگیرند و اینگونه میشود که والدین دیگر کاری را به آنها واگذار نمیکنند.
- کند بودن در کارها روش دیگری برای انجام ندادن بقیهی کارها است. بعضی از کودکان چنان کارهایی را که به آنان سپرده میشود به کندی انجام میدهند و یا آنقدر نیاز به تذکر پیدا میکنند که والدین این جمله را تکرار میکنند:
«خودم انجامش بدهم بهتر است.»
- برخی از کودکان تظاهر به انجام دادن کار میکنند ولی واقعاً کاری را انجام نمیدهند. چند بار کار را به دروغ انجام میدهند ولی ادامه نمیدهند، این کودکان تنبیه نمیشوند چون میگویند «ببین چقدر زحمت میکشم.»
- عدهای از کودکان کارها را ناقص انجام میدهند. خیلی تظاهر میکنند که با این کار موافق هستند ولی در آخر دیده میشود که کار ناقص است وقتی چند بار کار ناقص انجام شود والدین تصمیم میگیرند کار را به دیگری و یا خودشان آن را کامل کنند.
- بعضی از کودکان در مورد کاری که به آنان سپرده میشود ایرادهایی را میگیرند و از بحث در مورد آن لذت میبرند و همواره نظارت کوچکی برای ایرادگیری پیدا میکنند. این کودکان ترجیح میدهند به جای انجام کار در مورد آن بحث کنند.
- برخی از کودکان ماهیت اصلی درخواست والدین را ندیده می گیرند و صرفاً ظاهر کار را انجام می دهند به عنوان مثال وقتی میخواهد اتاقش را تمیز کند تمام لوازم را زیر تخت خود میریزد.
- کودکان بهانههایی را میآورند که کاملاً نامعقولانه نیست. نشانههایی از غم در ظاهرش هر آدمی را متأثر میکند.
- بسیاری از کودکان به فرآیندهای درونی پنهان متوسل میشوند. بهانه می آورند که بیمارند، ترسیدهاند، سردرد دارند، یا فراموش کردهاند.
فراموشی:
در مورد موضوع فراموشی در کودکان به واسطهی فرار از مسئولیت و اینکه در تصمیمات بزرگسالان کارشکنی کنند باید گفت که کودکان مسائلی را که نفع شخصی دارد به یاد میآورند ولی دیگر مسائل مربوط به والدین را فراموش میکنند
برای اینکه کودکان موضوعات را فراموش نکنند و یادآوری نیز صورت گیرد راههای متفاوتی وجود دارد:
- وظایف کودک را یادداشت کنید و در جایی نصب کنید.
- پس از آنکه مطمئن شدید کودک وظائف خود را فهمیده و درک کرده مجدداً تذکر ندهید.
- تا میتوانید نظم برقرار کنید؛ انجام دادن کارها در زمان معین و مقرر قدرت به خاطر سپردن کودکان را افزایش می دهد.
- از تنبیه کودکی که فراموش کرده نهراسید؛ تنبیه کوچک موجب تحریک حافظه میشود.
- گفتههای خویش را به خاطر بسپارید. در نظر والدین یکی از نابخشودهترین گناهان والدین فراموش کردن قول است. والدین باید گاهگاهی به برنامهی فعالیتهای کودکان توجهی خاص نشان دهند. اما والدین نباید به عنوان همراهی کردن با خواستههای فرزندانشان از لذت شخصی خود بگذرند.
|