مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
مرضیه ذبیحی
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
آیا استفاده از قدرت والدینی لازم و بجاست؟
4-کودک و نوجوان 1-کودک 5-کودک و خانواده 10-فرهنگ تفاهمآیا استفاده از قدرت والدینی لازم و بجاست؟
ارسال شده در تاریخ: 5 بهمن 1393

یکی از پذیرفته‌ترین باور‌ها در امر تعلیم و تربیت کودکان استفاده والدین از اقتدار و موقعیت خود به منظور کنترل و راهنمایی بچه‌‌هاست.

بیشتر والدین کاربرد اقتدار را مشروعیت می‌بخشد و می‌گویند بچه‌‌ها به آن احتیاج دارند و خوا‌هان آن هستند؛ والدین عامل‌ترند.

باورِ «پدر بهتر از همه می‌داند» !یک باور ریشه‌دار است.

تسلط در عمل چیست یا چه بلایی بر سر بچه‌‌ها می‌آورد؟

تسلط: اندازه‌ی روانی والدین از بچه‌‌ها بزرگ‌تر است و برای همه بچه‌‌ها در ابتدا والدین‌شان به صورت خداگونه تجلی می‌کنند. برای بچه‌‌ها والدین داناتر، شایسته‌تر نیز هستند. کودک برای احتیاجاتش به آن‌ها نیاز دارد. والدین به دلیل وابسته بودن کودک به آن‌ها قدرت پاداش دادن (برآوردن نیاز‌های کودک) و تنبیه (عدم ارضای نیاز‌های کودک) ایجاد درد و ناراحتی برای کودک را دارند.

در عمل والدین از تسلط خود برای مجبور ساختن کودک به انجام کاری که از او می‌خواهد و کاری که نمی‌خواهد استفاده می‌کند.

آثار اعمال قدرت از سوی والدین:

قدرت والدین در پاداش دادن و تنبیه کردن که ظاهراً راه نیرومندی برای کنترل بچه‌‌هاست، اشتباه است. در خانواده‌‌هایی که والدین اصولاً روی قدرت، کنترل و جهت دادن به فرزندان‌شان در سال‌های اولیه تکیه کرد‌ه‌اند، بدون تردید زمانی که پاداش‌های والدین آن‌قدر جذابیت ندارند و تنبیه‌‌ها مؤثر نیستند، کودکان بزرگ‌تر که می‌شوند به والدین نیاز کمتری دارند و قدرت والدین پایان می‌یابد و در زمینه‌ی کنترل فرزندان‌شان احساس عدم توانایی می‌کنند.

دوره‌ی نوجوانی دور‌ه‌ای نیست که نوجوان بر ضد والدین عصیان کند. او بر ضد تسلط آن‌ها عصیان می‌کند. اگر والدین از بدو تولد کمتر از قدرت استفاده کنند دیگر برای بچه موضوعی نمی‌ماند که وقتی به نوجوانی می‌رسد علیه آن‌ها عصیان کند.

لازمه‌ی تعلیم و تربیت سلطه‌جویانه ایجاد شرایط سخت است.

اشکالات استفاده از پاداش و تنبیه:

استفاده از پاداش و تنبیه یک اشکال جدی دیگر دارد و آن این است که لازمه‌ی استفاده از پاداش و تنبیه شرایط کاملاً کنترل شده، صبر و شکیبایی، پایداری، آگاهی، تخصص، وقت و انرژی زیاد است.

· موضوع باید شدیداً برانگیخته باشد.

· تنبیه باید شدید باشد تا تأثیرگذار باشد.

· پاداش باید زود در دسترس موضوع قرار گیرد.

· والدین باید برای پاداش و تنبیه ثبات داشته باشند.

· پاداش و تنبیه به ندرت در آموزش رفتار پیچیده مؤثر است. والدین نمی‌توانند با پاداش و تنبیه، صادق بودن، درس خواندن، مهربان بودن را به کودک خود یاد بدهند.

آثار تسلط والدینی بر کودک:

جالب است که والدین از آثار زیان‌بخش بکارگیری قدرت آگاهند. تنها کاری که ما باید بکنیم این است که از والدین بخواهیم به تجربه‌ی خود‌شان مراجعه کنند و به ما بگویند وقتی والدین‌شان در مقابل آن‌ها قدرت نشان می‌دادند چه احساس داشته‌اند.

 تناقض این‌جاست که والدین تأثیر اعمال قدرت را از طرف والدین‌شان به یاد می‌آورند اما وقتی در مقابل بچه‌‌های خود‌شان از آن استفاده می‌کنند آن را فراموش می‌کنند.

والدین این آثار قدرت را از والدین خود‌شان ذکر می‌کنند:

1- مقاومت، دفاع، طغیان، منفی‌گرایی:

واکنش بچه‌‌ها هنگامی‌که آزادی خود را در معرض تهدید می‌بیند، جنگ با کسانی است که از آن‌ها سلب آزادی کرد‌ه‌اند.

2- رنجش، عصبانیت و خصومت:

بچه‌‌ها از کسانی که بر آن‌ها تسلط دارند می‌رنجند.

3- تجاوز، تلافی، عقب‌نشینی، اعتصاب:

والدین مقتدر بچه‌‌ها را از رسیدن به احتیاجاتش مأیوس می‌سازند، تجاوز کار می‌شوند (تو مرا آزردی، من هم تورا می‌آزارم).

4- دروغگویی، پنهان کردن احساسات:

بچه‌‌ها به طور اکتسابی می‌آموزند، دروغ بگویند تا با کنترل والدین خود توسط پاداش‌ها و تنبیه‌‌های سلطه‌جویانه سازش یابند.

5- مقصر دانستن دیگران، تهمت زدن، پرحرفی کردن:

در خانواد‌های که چند بچه وجود دارد، کودکان برای فرار از تنبیه والدین به رقابت می‌پردازند. آن‌ها می‌آموزند که از روش به هچل انداختن دیگری، بی آبرو کردن بچه‌ی دیگر، بد نمایاندن، تهمت زدن و تقصیر را بر گردن دیگری انداختن استفاده کنند.

6- حکومت کردن، ریاست طلبی و زورگویی:

بچه نسبت به بچه‌‌های کوچک‌تر موضع مقتدرانه و تحکم‌آمیز دارند.

7- احتیاج به برنده شدن تنفر از باخت:

در مورد خانواده‌‌هایی که شدیداً بر ارزش‌گذاری مثبت، پاداش‌های مادی، ستاره‌‌های طلایی، جایزه و مانند آن تکیه می‌کنند. تعداد چنین والدینی زیاد است. همه روزه بچه‌‌ها از طریق ستایش شدن، گرفتن امتیازات مخصوص پاداش‌های مقرره، شیرینی و شکلات، بستنی، تحت تسلط والدین قرار گرفته‌اند.

تعجبی ندارد که این نسل شکلات زده تا این حد برای برنده شده، خوب به نظر آمدن، در قله قرار گرفتن، اجتناب از باخت تربیت شد‌ه‌اند.

اثر منفی این روش برای کودکانی که نمی‌توانند تشویق‌ها و پاداش‌ها را به دست بیاورند، بسیار بیشتر است از فایده‌ی پاداش‌ها برای بچه‌‌هایی است که آن را به دست می‌آورند.

8- تشکیل گروه دادن و توطئه کردن علیه والدین:

امروزه به جای این‌که بچه‌‌ها از طریق خانواده‌ هویت یابند رو به سوی گروه همسالان خود برای جنگ با قدرت بهم پیوسته تمام بزرگسالان می‌آورند و از طریق همسالان خود هویت می‌یابند.

9- تسلیم اطاعت و رعایت کردن:

بعضی از کودکان تسلیم و اطاعت را از والدین پرقدرت و جدی خود انتخاب می‌کنند و تا بزرگسالی احساس ترس از صاحبان قدرت را در خود احساس می‌کنند. اینان همان افرادی هستند که مطب روان‌پزشکان و روان‌کاوان را پر می‌کنند.

10- چاپلوسی و تظاهر:

یکی از راه‌های کنار آمدن با کسی که قدرت پاداش دادن و تنبیه کردن را داراست حمایت و جانب‌داری از اوست؛ یعنی با گوشت‌های مخصوص او را وادار به دوست داشتن خود و از این راه بر او غلبه کردن است.

11- سازشکاری، کمبود خلاقیت، ترس از انجام دادن کار تازخ لزوم اطمینان قبلی از موفقیت:

اعمال قدرت به وجود آورنده ترس است. ترس خلّاقیت را از بین می‌برد و به سازشکاری منتهی می‌شود.

12- درونگرایی، خیالبافی، سیر نزولی:

زمانی که تنبیهات طاقت‌فرسا باشد، دادن پاداش بی‌ثبات باشد، به دست آوردن پاداش مشکل باشد یا رفتاری که می‌توان از شر تنبیه خلاص شد، دشوار باشد، بچه در خود فرو می‌رود و انگیزه‌ی هماهنگ شدن با واقعیت را از دست می‌دهد؛ چون واقعیت برای او پیچیده و دردناک است.

 

منبع: کتاب فرهنگ تفاهم در عمل، توماس گوردون

تاریخ آخرین ویرایش: 14 اسفند 1393 - 14:12:23
اقدام کننده: واحد تولید محتوای کلینیک روان درمانی صبا
تعداد مشاهده: 1478