مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
طیبه صابر
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
تحول سبک‌های ارتباطی
6- شخصیت 5-سبکها و مهارتهای ارتباطیتحول سبک‌های ارتباطی
ارسال شده در تاریخ: 15 بهمن 1393

در نگاهی اجمالی به رفتار کودکان، به تفاوت عمده‌ای بین رفتار آنان و ما دست می‌یابیم و آن سادگی و صداقت رفتار کودکان است. هسته‌ی اصلی قاطعیت که همان صداقت است در همه‌ی ما وجود دارد. و حال این سوال مطرح می‌شود که چرا مادر بزرگسالی این رفتار فطری را نداریم؟

در مجموع این عوامل در یادگیری رفتار غیر صادقانه از والدینی غیر صادق نقش عمده‌ای دارند:

- مشاهده و تقلید رفتار غیر صریح والدین

- تشویق رفتارهای پیچیده و غیر صادقانه بر اساس مفهوم‌هایی چون «زندگی»

- الگوهای اجتماعی سلطه‌جویانه و توام با فریب والدین با کودکان در جهت مهار رفتارهای انفجاری و اجتماعی نشده‌ی آن‌ها.

راه‌های حفظ و تقویت رفتار قاطعانه در کودک:

با توجه به عمق اثری که تجارب اولیه الگوی ارتباط با والدین و دیگر بزرگسالان در کودکان دارند، والدین برای پیشگیری از ناپدید شدن این صداقت فطری باید بیشتر دقت کنند و به سبکی خاص با کودکان خود رفتار کنند.

بعضی از این راهبردها عبارتند از:

- برای حفظ و تقویت صداقت و صداقت والدین باید در اعمال دایره اختیارات کودک از اقتدار حق سرپرستی کودک به صورت صریح و صادقانه استفاده کنند و از فریب کودک در جهت کنترل وی بپرهیزند. این الگو واقعیت زندگی را به کودک نشان می دهد.

- توضیح دلایل واقعی منع والدین از فعالیت کودک و تبیین مسأله با توجه به رشد فکری و عقلی کودک همچنین اجازه ابراز احساسات به کودک دادن در زمان رویارویی با محدودیت روش خوبی است و تفاهم والدین و کودک را تسهیل می‌کند.

- صادق بودن خود والدین و تشویق رفتارهای صادقانه کودک.

سه اصل در مورد تسهیل یادگیری در شرایط طبیعی:

1- حمایت خودمختاری: درک و جذب نظر گاه فرد زیر است، فراهم کردن امکان انتخاب و حداقل کردن کنترل.

2- ساخت، محدودیت مناسب، سازمان دادن محیط به نحوی که امکان هدایت فراهم گردد.

3- درآمیختگی، تخصیص وقت و توجه به منابع مورد نیاز.

شیوه‌ی «بودن» یاری بخش در ارتباط بین شخص:

بر اساس مفهوم بندی راجرز: سبک بودن به صورت و چهارچوب سازنده ای که فرد در آن با دیگران رابطه برقرار می‌کند مربوط است.

پرسش‌هایی درباره شیوه ارتباط شخص با شخص:

1- آیا من توسط فرد مقابل شخص قابل اعتماد، اتکا، و با ثبات دیده می‌شوم؟ (هماهنگی رفتار آشکار و درونی صداقت)

2- ایا می توانم نگرشهای منفی و مثبت خود را به دیگران را در وجود خودم حس کنم؟ (ترس از دیدن احساسات مثبت و منفی خود به دیگران شناخت و حس کردن خود)

3- آیا قادرم خودم را بدون تضاد و ابهام، آشکارا به دیگری نشان دهم؟ (آگاهی از احساسات خود و توان ابراز روشن و با صداقت به دیگران)

4- آیا آن قدر قوی هستم که استقلال عاطفی احساسی خود را از دیگران حفظ کنم؟ (جزئی از  دیگران و یا متمایز از نظر فکر و احساسات)

5- آیا این استقلال عاطفی را برای دیگران روا می دارم؟ (مثال: والدینی که اجازه استقلال عاطفی به کودکان خود نمی دهند.)

6- آیا قادرم دنیا را از چشم فرد مقابل ببینم و از گوش او بشنوم ؟ (درک افکار و احساسات دیگران حتی زمانی که خود را به وضوح آنها را درک نکرده)

7- آیا قادرم به فرد مقابل صرف نظر از هر فکر و  رفتارهای که دارد، احترام بگذارم؟ (با فرد که مقابل که مخالف او هستم، نگرش احترام آمیز داشته باشم)

8- آیا می توانم در ارتباطات طوری رفتار کنم که به عنوان یک تهدید درک نشوم؟ (آیا دیگران در برابر من دچار نگرانی و تردید می‌شوند).

9- آیا من می توانم فرد مقابل را از ترس ناشی از تأیید نشدن رفتارش و آدمی بدی جلوه کردن، رها سازم؟ (آیا دیگران از واکنش من ترس و وحشت دارند و دغدغه دارند که از ارزیابی و واکنش من نسبت به خودشان)

10- آیا من فرد مقابل را شخصی در حال تغییر می بینم؟

(آیا اعتقاد دارم انسان‌ها در حال تغییرند و ایستا نیستند رفتاری که امروز انجام می دهند ممکن است فردا انجام ندهند).

جواب به این سؤالات سبک ارتباطی ما را مشخص می‌کنند.

مؤلفه‌های ارتباط یاری‌بخش:

مؤلفه‌های بودن یاری سنجش عبارتند از:

1- اصالت و هماهنگی

2- احترام نامشروط

3- درک و همدلی

4- ایجاز در گفتار

1- اصالت و هماهنگی:

اشتیاق و شجاعت آگاهی یافتن به فرآیندهای ذهنی درونی و تلاش برای هماهنگ ساختن رفتارهای آشکار با فرآیندهای یاد شده می باشد. از این رو هماهنگی و اصالت به تجربه ابراز خشم، نگرانی، کسالت، علاقه و به طور کلی دامنه ای از احساسات مختلف منتهی می‌شود که در کوتاه مدت آرامش رابطه را بر هم می زند، اما در بلند مدت تداوم رابطه و رفع سوء تفاهم را به همراه دارد.

اصالت و هماهنگی به معنی ابراز بی قید و شرط افکار و احساسات نیست. بدیهی است هماهنگ ساختن احساسات و افکار درونی- در شرایطی که منفی هستند با رفتار ظاهری، در یک بافت اجتماعی و توام با احترام متقابل صورت می گیرد و تناسب و تدبیر در ابراز احساسات منفی درونی را منتفی نمی سازد. و به برخوردی هوشمندانه و مسئولیت فرد در قبال افکار خود نیاز دارد.

2- احترام نامشروط:

به معنی حفظ حرمت افراد حتی در شرایطی که از دست آن‌ها عصبانی هستیم و یا قصد برخورد و تنبیه آن‌ها را داریم؛ زیرا خطا تنها یک  رفتار فرد را در مجموعه‌ی خصوصیات وی در بر می گیرد و همه‌ی ابعاد شخصیت وی را منفی نمی سازد.

احترام همان ارزشمند دانستن انسان و مواجهه غیر ابزاری با انسان است و با علاقه تفاوت دارد. ما به کسی که علاقه داریم احترام می‌گذاریم و باید از این هنر برخوردار باشیم که شخص را دوست نداشته باشیم ولی حریم او را حفظ کنیم و به او احترام بگذاریم. احترام حداقل عشق و علاقه به انسان‌هاست.

هر اندازه احترامی که به فرد مقابل می‌گذاریم مشروط به نوع رفتارهای وی نباشد و ماهیتی بی قید و شرط داشته باشد، رابطه‌ای که شکل می گیرد مفیدتر و موثرتر خواهد بود. و احترام نامشروط یکی از شروط ضروری برقراری ارتباط سازنده است.

3- درک و همدلی:

این مؤلفه نیاز به استعدادی ذاتی است که اگر کسی نداشت باید آموزش ببیند. به این معنی است که: حساسیت نشان دادن برای فهم دقیق افکار و احساساتی است که فرد مقابل در لحظه لحظه ارتباط تجربه می‌کند.

درک و همدلی تلاش برای حس کردن فرد مقابل است بدون این که در این دیدگاه‌ها و احساسات غرق شویم.

ما عادت داریم دیدگاه‌ها و افکار و رفتارهای دیگران را تنها بر اساس چارچوب‌های خود مورد ارزشیابی قرار دهیم و ارزشیابی ما معمولاً بر اساس قضاوت درباره پیامدها و نتایج افکار، احساسات و اعمال دیگران است در حالی که با دیگران بر اساس توجه به ماهیت و علل افکار، احساسات و اعمال آن‌ها نیز ارتباط برقرار کرد. از این دریچه‌ی ارتباط موثرتر و عمیق‌تر می‌گردد.

همدلی با همنوایی و ترحم و همسانسازی مشابه ولی متفاوت است.

همدلی سه مرحله دارد:

1- جابه‌جایی خود است که با دقت به سخنان فرد مقابل گوش می‌دهیم و سعی می‌کنیم خود را جای او قرار دهیم.

2- ما احساسات فرد مقابل را به طور عمیق تجربه می‌کنیم و نوعی همسان‌سازی یا هم‌هویت شدن صورت می‌گیرد.

3- ما جدایی و استقلال خود را از فرد مقابل از یاد می‌بریم.

موانع درک همدلی:

چه عواملی فرآیند درک و همدلی با دیگران را با مشکل مواجه می‌سازد؟

1- فقدان شهامت لازم برای درک کردن است: اگر سعی کنیم یک امر خاص را به شیوه‌ی فرد مقابل ببینیم، احتمال دارد شیوه‌ی نگرش شما به آن امر تحت تاثیر نگرش فرد مقابل قرار گیرد. اگر فرد مقابل را درک کنم آیا این خطر وجود ندارد که در دنیای خصوصی آن فرد گم شوم و خودم و هویتم را از یاد ببرم و مجبور به تغییر شوم. تغییر همیشه با مقاومت همراه است. زیرا دیدگاه‌های من که به آن‌ها وابسته ام به من ایمنی می دهند. و اگر از آن‌ها صرف نظر کنم کاری است مشکل و پیامدهای آن نامشخص.

2- مانع دیگر هیجان‌های شدید است. زمانی که دچار هیجانهای منفی هستیم توانایی دست یافتن به چهارچوب‌های دیگران را نداریم. برانگیخته نبودن ضرورت برقراری ارتباطی اصیل و بر اساس تفاهم است که در آن چهارچوبهای ذهنی و احساسی دیگران با دهن و باز امکان پذیر می‌گردد.

3- ایجاز در گفتار: مراد از ایجاز یا اقتصادی کردن گفت‌وگو، استفاده از حداقل کلمات برای منتقل کردن حد بیشتر پیام به نحوی که محل پیام نباشد، است. ایجاز در گفتار از اتلاف وقت و انرژی جلوگیری می‌کند. بر اساس قوانین گشتالت نیازی نیست برای رسیدن به معنا همه‌ی معنای وابسته به مدلول را به کار بریم زیرا ذهن خود به سازمان بندی و ایجاد ارتباط میان کلمات می‌پردازد.

عوامل موثر در غیراقتصادی شدن گفت‌وگو:

1- فقر دانش و عدم تسلط فرد به موضوع

2- اضطراب و طور کلی برانگیختگی

3- کم رویی

4- فراموش کردن هدف گفت‌وگو

 

منبع: خلاصه کتابسبک‌ها و مهارت‌های ارتباطی

اقدام کننده: واحد تولید محتوای کلینیک روان درمانی صبا
تعداد مشاهده: 1376