منظور از اختلالات روانتنی، آن دسته از بیماریهای جسمانی است که، تجارت اجتماعی یا تعارضات روانشناختی و هیجانات زندگی میتوانند به حالتی از فیزیولوژی جسمانی تبدیل شوند که در نهایت به آن بیماریها منجر شوند.
انواع اختلالات روانتنی امروزه بسیار بالا است. بیماریهای معدی- روانی، بیماریهای پوستی، بیماریهای قلبی –عروقی، بیماریهای تیروئید، تنشهای عضلانی، بیماریهای عفونی و آسم از اختلالات شایع روانتنی هستند به شرطی که نتوان علت اولیهی زیستی برای آنها یافت.
در برخی مواقع این نهاد خانواده است که با تولید استرسهای خاص منشأ این آلودگی (بیماریهای عفونی) روانشناختی شناخته میشود. اختلال در کارکرد خانواده، یک عامل مهم در پایین آوردن مقاومت افراد در مقابل عفونت است.
- خانواده و آسم:
آسم بیماری مربوط به دستگاه تنفسی است که با گرفتگی ناگهانی مجاری تنفس و حملات خس خس و سرفه کردن و تنگس نفس بارز میشود. تعارضات درون خانواده با شدت بخشیدن به جو هیجانی در خانه به فراوانی و شدت حملات آسم اثر میگذارد؛ بنابراین اگر اضطراب ایجاد شده در سیستم خانواده کاهش یابد شدت آسم نیز پایین خواهد آمد.
هنگامی که تنها نشانه یا نشانهی اصلی بیماری، از دست دادن اشتها بوده و یک هدف روانشناختی واضح نیز داشته باشد، در واقع فرد به بیاشتهایی عصبی دچار شده است.
خانوادههای مبتلا به بیاشتهایی معمولاً بر موفقیت، پیشرفت، اهمیت داشتن غذا و مهمتر از همه فداکردن خویش بیش از حد تأکید میکنند. بیماران مبتلا به بیاشتهایی خود را افرادی قوی اراده و خودباختهگانی فداکار تلقی میکنند که تلاشهای قهرمانانهای برای پیشرفت دارند.
علائم اصلی پرخوری عصبی، پرخوری اجباری است که به دنبال آن استفراغ عمدی صورت میگیرد. این بیماران معمولاً وجود مشکلات شخصیتی را انکار میکنند.
دو نوع چاقی شامل چاقی درونزاد که اختلالات متابولیک است و چاقی برونزاد که شامل اختلالهای غیرارگانیک است قابل تقسیم بندی است.
عوامل خانوادگی زیر در چاقی برونزاد دخالت دارند:
1- والدین به کودک کالری زیاد میدهند.
2- یک استعداد خانوادگی برای چاقی وجود دارد.
3- چاقی روانزاد: مانند یک جدایی ناگهانی و آسیبزا.
4- چاقی ناشی از عوامل ترکیبی: که میتواند از چند علت ناشی شود.
در صورتی که علت چاقی، روانی باشد روشهای کنترل رفتار، رژیم غذایی خاص، ورزش، درمان خانوادگی، کنترل و اداره عضو چاق، حذف تعارضات خانواده، روشهای مناسبی هستند که خانواده درمانگر میتواند به اعضای خانواده یاد دهد.
هنگامی که یکی از اعضای خانواده به مقدار زیاد الکل مصرف کند، مشکلات خانوادگی منجر به شکلگیری و افزایش مشکلات رفتاری گوناگون، افزایش مشکلات جنسی و ارتباط غیرمعمول زن و شوهر میشود.
برای ترک مصرف الکل پیشنهاد میشود: عوامل تقویت کننده، عوامل آشکارساز، عوامل زمینهساز را از بین ببرید. در هر صورت هرگونه راهبرد کمکرسانی هم به عنوان یک مسأله فردی و هم خانوادگی برای تغییر نگرش نسبت به مصرف الکل ضروری است.
- خانواده و اگزمای دوران کودکی:
زمانی که والدین بر سر پرستاری و مراقبت از کودک و پرورش او دچار ناسازگاری باشند به نحوی که راههای پیشنهادی آن رو در تناقض باشد برخی از کودکان به اگزمای دوران کودکی مبتلا میشوند. بدتر شدن اگزما معمولاً با تهدید روابط مربوط به والدین ارتباط دارد و بهبودی با دورههایی از افزایش امنیت همراه است.
- خانوادههای روانتنی:
هر بیماری به طور چشمگیری میتواند از رفتار و نگرشهای خانواده تأثیر پذیرفته باشد ولی سرزنش خانواده به خاطر آن راهبرد غلطی است. چهار مشخصه اصلی خانوادههای روانتنی عبارتند از:
- گرفتاری
- حمایت افراطی
- انعطافناپذیری
- ناتوانی در حل تعارض به یک شیوهی رضایتبخش.
تعارض خانواده در بیماری کودکان نقش حیاتی بازی میکنند. این نقش به سه شیوه میتواند اتفاق بیافتد:
1- نقش سه وجهی: هر کدام از والدین میخواهند که کودک در مقابل والد دیگر جانب او را بگیرد. در صورت طرفداری از یکی، کودک مورد حملهی دیگری قرار میگیرد.
2- انحراف از واقعیت: والدین با بزرگ جلوه دادن مشکلات کودکان، مشکلات خود را کمرنگ میکنند.
3- تشکیل گروه ائتلافی: هر والد از این که کودک یک ائتلاف محکم علیه والد دیگر تشکیل دهد خوشحال میشود.
توجیه رفتار فردی بدون لحاظ زمینهی اجتماعی و آن هم در چارچوب خانواده غیرمعقول به نظر میرسد. در زمینهی رفتار درمانی نیز درک این نکته که خانوادهها میتوانند بر دورهی بیماری به شکل مثبت یا منفی اثر بگذارند مبنای بسیاری از درمانها قرار گرفته است.
اثرات بیماریها بر خانواده:
بر اثر بیماری پیوندهای میان بیمار و دیگر اعضای خانوادهی ضعیف و در نتیجه خانواده دچار نوعی بحران میشود.
- بیماریهای مزمن:
بیماری غیر منتظره و ناگهانی، ترس و تهدید جدایی را همراه دارد. اما بیماری و ناتوانی مزمن همراه با حالت و ماهیت پیوسته خودش میتواند اثر عمیقی بر خانواده داشته باشد.
در خانوادههایی که دارای یک عضو بیمار روانی هستند، تمایل شدیدی به محدود نگه داشتن عضو مریض و به طور کلی سرّی نگه داشتن بیماری از دیگران وجود دارد.
مثلاً خانوادههای بیماران مبتلا به سکته و حملات خفیف و به خصوص همسران آنها به طور ویژهای در مقابل افسردگی آسیبپذیر هستند. افسردگی همسر موجب تشدید حملات ناشی از بیماری میشود. در نهایت هم بیماری تشدید میگردد و هم اختلال افسردگی سایر اعضای خانواده بیمار را گرفتار میکند.
بیماری حاد (مثل سیاه سرفه) جدیترین آسیب را از طریق نگرانی ناشی از خواب عمیق و دراز مدت ایجاد میکند. علاوه بر احساس خستگی و عدم تنوع و پریشانی در زندگی خانوادگی به سبب توجه ویژه والدین به کودک بیمار احساس حسادت در بقیه کودکان به وجود میآید.
معلولیت از بدو تولد به طرق مختلف، مثلاً از طریق نگرش و طرز تلقی دیگران یا از طریق فرهنگ رایج بر خانواده فشار وارد میکند. اگر این خانوادهها آگاه شوند که نقش آنها تدارک دیدن و مراقبت کردن است، بهتر از آن است که خودشان را گرفتار بیماری کنند. عوامل مختلفی مانند ساختار خانواده، تعداد اعضای آن، تجارب قبلی، میزان تحصیلات، سطح اقتصادی، نگرشهای فرهنگی و ... در تعیین میزان فشار دریافتی و نحوهی مقابله با آن دخالت دارند.
سطح آسیبپذیری خانواده را در مقابل بیماری، عوامل متعددی تعیین میکنند که به مهمترین آنها پرداخته میشود:
1- ماهیت تحمیل کنندگی:
بیماری مزمن به عنوان یک عامل اضافی منفی، خانواده را دچار تعارض میکند، اما چون در درازمدت، خانواده نسبت به فشار آن عادت میکند بر پیکرهی تعادل خانواده، آسیب جدی وارد نمیکند، اما بیماری حاد با غافلگیر کردن خانواده، پیامدهای حادی نیز بر پیکرهی تعادل خانواده وارد میکند.
2- تجربههای پیشین خانوادهها در مواقع رویارویی با فقدان بیماری.
3- کیفیت روابط درونی خانوادهها:
خانوادههایی که اعضای آن همدیگر را مورد حمایت قرار میدهند، به وضوح از سطح ارتباطی مناسبتری برخوردار هستند، این خانوادهها را به ندرت مشکلات مزمن دچار تعارض میکند. در مقابل به هم خوردن ارتباطهای دوستانهی اعضای خانواده در مواقع بحرانی، خانواده مقابل مشکلات آسیبپذیرتر میکند.
4- روشهایی که خانوادهها برای حل مشکلاتشان به کار میگیرند.
بعضی از خانوادهها رغبت فوقالعادهای، برای همکاری سازندهای درجهت حل مشکلاتشان نشان میدهند که در نهایت به سازگاری با هر تغییری منجر میشود. بعضی دیگر، شیوههای متفاوتی برای بر حل مشکل خود دارند، مثلاً به جای پذیرش مشکل مدت چشمگیری را صرف انکار مشکل میکند. طبیعی است که در چنین خانوادهای سازگاری با تأخیر همراه خواهد بود.
5- آسیب پذیری ویژهی افراد درون خانواده:
بعضی از افراد، شاید به علت بیماریهای عاطفی، یا مشکلات زمان تولد، یا مشکلات دوران قبل از تولد در مقابل استرسهای متمرکز بر خانواده آسیبپذیرتر هستند.
منبع: خانواده و آسیبشناسی آن، منصور بیرامی، انتشارات آیدین.
|