مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
طیبه صابر
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
مقایسه‌ی فرزندان و خطرات آن
4-کودک و نوجوان 1-کودک 2-اختلالات رایج کودکان 14-کودکان ناآراممقایسه‌ی فرزندان و خطرات آن
ارسال شده در تاریخ: 18 اسفند 1393

تردیدی نیست که ما با مقایسه‌ی بچه‌ها با هم به رقابت میان آن‌ها دامن می‌زنیم.

این عمل آن‌قدر برای بچه‌ها دردآور است که حتی در بزرگسالی در روابط‌شان با یکدیگر اثر منفی می‌گذارد. خانمی از خاطرات کودکی‌اش تعریف می‌کرد و می‌گفت: روش مقایسه کردن روش کارگر و مفیدی نیست. بعضی از بچه‌ها چندان با خودشان مبارزه نمی‌کنند، بلکه زود دست می‌کشند. می‌دانم که من هم این کار را کردم. مادرم به روش‌های متفاوت سعی می‌کرد به من بفهماند که خواهرم چه دختر فوق‌العاده‌ای است و من در مقایسه با او نالایقم تا جایی که تعجب می‌کردم چرا اول مرا به دنیا آورده است.

بهترین کاری که توانستم بکنم این‌که فرسنگ‌ها از هر دوی آن‌ها، هم خواهرم و هم مادرم، فاصله بگیرم. حتی حالا هم وقتی مرا می‌بیند خیره به من می‌گوید بچه‌های خواهرت همه شاگرد ممتاز کلاس‌شان هستند. خواهرت تازگی یک کار جدید گرفته و حقوق بالایی می‌گیرد و ... .

هفته‌ها طول می‌کشد تا زخم‌های ناشی از این ملاقات‌ها التیام بخشد.

هرگاه وسوسه‌ شدید که بچه‌ها را با یکدیگر مقایسه کنید دست نگه دارید! بدون هیچ اشاره‌ای به خواهر یا برادرش، هرچه می‌خواهید به خود کودک بگویید.

در این‌جا کلمه‌ی کلیدی «توصیف کردن» مطرح است. رفتار خود کودک را توصیف کنید نه بر اساس رفتار برادرش آن‌چه را که می‌بینید توصیف کنید. آن‌چه را که دوست دارید یا دوست ندارید یا آن‌چه را که باید انجام شود. مسأله‌ی مهم پرداختن به موضوع رفتار کودک است؛ آن‌چه که برادرش هست یا نیست هیچ ربطی به او ندارد.

چند مثال:

1- از مقایسه‌ی ناخوشایند بپرهیزید و مشکل را توصیف کنید.

مقایسه ناخوشایند:

پدر: چطوره که برادرت همیشه برنامه‌شو طوری تنظیم می‌کنه که سر ساعت برای کلاس موسیقی تو خونه است، ولی تو هیچ وقت نمی‌تونی این کارو بکنی.

پسر: من از اون پسر خوب و ناز نازی متنفرم. بعداً بهش نشون می‌دم.

مشکل را توصیف کردن:

پدر: معلم گیتارت الان ده دقیقه است که منتظره.

پسر: ببخشید من باید یک راست از مدرسه می‌اومدم خونه.

2- از مقایسه‌ی خوشایند بپرهیزید. آن‌چه را که احساس می‌کنید یا درک می‌کنید توصیف کنید.

مقایسه‌ی خوشایند:

پدر: کاش برادرت عادت مطالعه‌ی تو رو داشت. او بیش از یک دقیقه نمی‌تونه حواس‌شو جمع کند.

پسر: برای برادرم متأسفم. چون بابا به فکرش نیست.

آن‌چه درک می‌کنید بیان کنید:

پدر: چه پیشتکاری داری نیم ساعته که داری کلمات‌رو می‌خونی.

پسر: من تا کلمات رو کاملاً نفهمم از اون دست نمی‌کشم.

از مثال‌ها متوجه شدیم که حتی مقایسه‌ی مثبت ممکن است مضر باشد. این نوع ستایش‌ها ممکن است در کودک غرور کاذب ایجاد کند و میل به تحقیر دیگری را برانگیزد. سؤالی مطرح این  است ‌که آیا کودک نیاز ندارد برای آماده شدن و حفظ خود در دنیای بیرون رقابت را در منزل بیاموزد؟

اگر منظور از حفظ خود مطرح کردن خود و رسیدن به هدف است تمام این اهداف تنها در محیطی که روحیه‌ی مشارکت در آن تقویت گردد می‌تواند تحقق یابد. در جامعه‌ای که جو مشارکت بر آن حکم فرماست، نتیجه‌ای که از آن حاصل می‌شود، احترام بیشتر به دیگران و اعتماد بیشتر به خود است.

اما آیا نباید به نکاتی در مورد رقابت اشاره شود؟

رقابت می‌تواند انگیزه‌ای برای رسیدن به موفقیت باشد اما به قیمتی گران! تحقیقات انجام شده در مدارس و محیط‌های تجاری نشان می‌دهد که وقتی رقابت تشدید می‌شود علائم بیماری‌های جسمانی، سردرد، معده درد و ناهنجاری‌های عاطفی در میان مردم بیشتر می‌شود و آن‌ها نگران‌تر و بدگمان‌تر می‌شوند. پس بگذارید که خانه‌های ما پناهگاهی برای فرار از این اضطراب‌ها باشد.

3- در برابر میل به مقایسه کردن مقاومت کنید.

به جای مقایسه‌ی منفی کودکی با کودک دیگر فقط درباره‌ی رفتاری که شما را ناراحت می‌کند صحبت کنید. آن‌چه را می‌بینید توصیف کنید- آن‌چه را احساس می‌کنید توصیف کنید آن‌چه را انتظار دارید کودک انجام دهد توصیف کنید.

برابر بودن کافی نیست

بسیاری از خانواده فکر می‌کنند برای جلوگیری از ایجاد حسادت و تنفر در میان فرزندان‌شان بهتر است که اصل برابر بودن را رعایت کنند. خانمی از خاطراتش تعریف می‌کرد و می‌گفت در خانواده‌ی ما تنها کسی بودم که موهای قشنگی داشتم و مادرم هم تنها کسی بود که فکر می‌کرد همه چیز باید یکسان باشد. او معتقد بود که به من و خواهرم باید کاملاً یکسان باشیم تا دلیلی برای حسادت یکی به دیگری وجود نداشته باشد.

روزی تصمیم گرفت چون خواهرم موهای مواج ندارد موهای مرا هم کوتاه کند و مرا به آرایشگاه برد و تمام چین شکن‌های مویم را کوتاه کرد. مثل جوجه‌ی پرکنده شده بودم. آن روز تا شب گریه کردم و با کسی حرف نزدم. هنوز هم نمی‌توانم مادرم را برای این‌ کار ببخشم.

نکته ‌این‌جاست که باید یکسان بخشیدن بر اساس مقدار مشخصی باشد. یکتا بخشیدن برای رفع نیاز‌های منطقی باشد.

توصیه می‌شود به جای نگرانی درباره‌ی رعایت مساوات بر نیازهای فردی هر کودک تأکید کنید. به جای اظهار علاقه‌ی یکسان به کودکان نشان دهید که چگونه هر کدام را به گونه‌ای منحصر به فرد دوست دارید.

صرف وقت مساوی ممکن است صرف وقت کمتر به حساب آید.

به جای نگرانی درباره‌ی رعایت مساوات:

پدر برای هر دوی بچه‌ها 4 تکه کیک آورد.

کودک1: به اون بیشتر دادی.

پدر: نه این‌طور نیست به هر کدوم شماها چهار تکه کیک دادم.

کودک1: ولی مال اون بزرگ‌تر بود.

پدر : نه این‌طور نیست همه را به اندازه بریدم.

بر نیازهای فردی هر کودک تأکید کنید:

کودک: به اون بیشتر از من دادی.

پدر: مگه هنوز گشنه‌ای؟

کودک: بله کمی دیگه بهم بده.

پدر: یک نصفه کافیه یا این‌قدر گرسنه‌ای که درسته‌اش رو بهت بدم.

مرور سریع

کودکان نیاز ندارند که با آن‌ها یکسان رفتار شود. بلکه باید با آن‌ها به گونه‌ای منحصر به فرد رفتار شود.

به جای مقدار مساوی؛

به جای ابراز علاقه‌ی یکسان؛

به جای صرف وقت مساوی؛

وقت‌تان را برحسب نیاز بچه‌های‌تان تقسیم کنید.

خواهر و برادرهای محبوس در نقش‌های‌شان

اشتباه دیگر والدین در ایجاد احساس تنفر و حسادت بین خواهر و برادرها محبوس کردن هر کدام در نقش‌های‌شان است.

البته این محبوس کردن در نقش تنها کار والدین نیست. گاهی خود بچه‌ها و یا گاهی خواهر و برادرهای دیگر هم در این کار شریک هستند. ما بچه‌های‌مان را در نقش‌های مختلفی می‌گنجانیم؛ چرا که می‌خواهیم هر یک از آن‌ها احساس کنند که استثنایی‌اند.

چه عاملی باعث می‌شود بعضی از والدین وظایف متفاوتی را برای فرزندان‌شان قایل باشند؟

1- یک دلیل احتمالی نیاز نادرست به تقویت غرور بچه است؛ حتی به قیمت کوچک کردن خواهر یا برادش.

2- یا بر عکس ضعف خودمان را به بچه‌ها انتقال می‌دهیم. والدی که خود قهرمان کاری بوده همیشه پسرش را به  درست کار نکردن متهم می‌کند.

گاهی اوقات بچه‌ها خودشان را در نقشی قرار می‌دهند. کودک نقش پسر خوب را بازی می‌کند چون این نقش برایش محبت و توجه را به ارمغان می‌آورد. نقش پسر بد را بازی می‌کند چون راهی است برای جلب توجه اگر چه این توجه منفی باشد.

واقعیت این است که بچه‌هایی هستند که استعدادهایی ذاتی فوق‌العاده‌ای داند و بی‌شک این استعدادها باید شناسایی و تشویق شوند، اما نه به قیمت پایین آوردن ارزش دیگر خواهر و برادرها. اگر کودکی  مدعی کسب مهارت‌های خاص است دقت کنید که دیگران از آن محروم نمانند. همچنین نگذارید که کودکان دیگر خودشان مرتکب چنین اشتباهی شوند. از عباراتی نظیر او نوازنده‌ی خانواده یا ورزشکار خانواده یا دانشمند خانواده است بپرهیزید. به هیچ بچه‌ای در هیچ زمینه‌ای از فعالیت‌های انسانی نباید اجازه داد که میدان را قبضه کند. ما می‌خواهیم برای فرزندان‌مان روشن سازیم که برخورداری از تحصیل، هنر، شعر ... برای همه وجود دارد و تنها به کسانی که استعداد ویژه‌ای در آن زمینه دارند منحصر نمی‌شود.

بچه‌ها را آزاد بگذارید تا تغیییر کنند

بچه‌ها خود باید به مرحله‌ای برسند تا تغییر کنند. مادری می‌گفت از وقتی نوزاد جدیدم متولد شده احساس می‌کنم پسر 10 ساله‌ام را وا می‌دارم از سنش بزرگ‌تر عمل کند.

والدین عادت کرده‌اند با فرزندان‌شان براساس ترتیب تولد رفتار کنند؛ یعنی با فرزند اول طوری رفتار می‌شود که با فرزند دوم فرق دارد. مادری می‌گفت من فرزند اول بودم و همیشه برادر کوچکم را به چشم وروجک نگاه می‌کردم. در نتیجه خیلی نگران می‌شدم وقتی می‌بینم پسرم مزاحم خواهر بزرگش می‌شود و بلافاصله او هم به نظرم وروجک می‌آید. فکر می‌کنم با دخترم همدردی می‌کنم.

اما شوهرم چون فرزند کوچک خانواده بوده همیشه دخترم را متهم می‌کند و در نظر شوهرم دخترمان ظالم و پسرمان مظلوم است.

به موارد زیر در این مورد توجه کنید:

-به بچه‌ی پرخاشگر توجه نکنید به جای آن به کودک صدمه دیده توجه کنید.

-به جای آن‌که والدین با کودکان مانند یک قلدر رفتار کنند می‌توانند به او کمک کنند که بفهمد او هم قادر است حقوق دیگران را رعایت کند.

-وقتی خواهر و برادرهای دیگر با کودک مانند بک قلدر رفتار می‌کنند. والدین می‌توانند به او کمک کنند تا دید تازه‌ای به برادرشان پیدا کنند.

-وقتی کودک خود را قلدر می‌داند والدین می‌توانند به او کمک کنند تا به توانایی خود در مهربان بودن  بپردازد.

به طور کلی سه مورد آخر چنین پیامدی دارد که با کودکان آن‌طور که خودتان انتظار دارید رفتار کنید. بچه‌ها با خصوصیات شخصیتی متفاوتی متولد می‌شوند اما پدر و مادرها می‌توانند بر‌ آن خصوصیات تأثیر بگذارند. بیایید نگزاریم بچه‌های‌مان در نقش‌هایی که باعث ناکامی‌شان می‌شود زندانی شوند. علاوه بر سه مورد آخر به موارد زیر هم توجه کنید:

-به جای آن‌که با کودک مثل یک قربانی رفتار کنید، می‌توانید به او نشان دهید که چگونه روی پای خود بایستد.

-وقتی که خواهر، برادرهای دیگر با کودک مثل یک قربانی رفتار می‌کنند، والدین می‌توانند به کودکان کمک کنند تا دید تازه‌ای به خواهرشان پیدا کنند.

-وقتی که کودک خود را قربانی می‌داند، والدین می‌توانند به او کمک کنند تا توانایی‌های بالقوه‌ی خود را کشف کند. 

خواهر برادر مشکل‌دار (جسمی، ذهنی)

در بعضی از خانواده‌ها داشتن کودکی با ناتوانایی جسمی، یا ذهنی مشکلاتی را برای سایر خواهر و برادرها ایجاد می‌کند چنین کودکی نتایجی را به دنبال دارد.

- مشکل کودک مهم‌تر از آن‌چه که هست به نظر می‌رسد.

- خواسته‌های کودکان سالم نادیده گرفته می‌شود.

- والدین از فرزندان سالم انتظار دارند که ضعف‌های کودک را جبران کند.

- کودک سالم رفته رفته از کودک بیمار متنفر می‌شود.

حال باید در برابر چنین مشکلاتی چه بکنیم؟

به جای تأکید بر ناتوانایی کودکان بر توانمندی‌های آنان تأکید کنید

بچه‌های ناتوان نیاز دارند که مانند بچه‌های سالم با آنان برخورد شود.

آن‌ها نیاز دارند به کاری که ایجام داده‌اند اهمیت داده شود، هر چند کامل نبوده باشد.

تاریخ آخرین ویرایش: 17 فروردین 1395 - 09:58:09
اقدام کننده: واحد تولید محتوای کلینیک روان درمانی صبا
تعداد مشاهده: 1615