مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
طیبه صابر
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
کلیدهای تربیتی برای والدین تک فرزند(3)
4-کودک و نوجوان 1-کودک 5-کودک و خانواده 14-کلیدهای تربیتی برای والدین تک فرزندکلیدهای تربیتی برای والدین تک فرزند(3)
ارسال شده در تاریخ: 25 مهر 1394

والدین در برخورد با بدرفتاری فرزندشان باید دو دسته از انتظارات را مدیریت کنند:

 انتظارات تأییدآمیز و انتظارات اصلاحی.

 انتظارات تایید آمیز وجود فشار بر روی کودک را کاهش می‌دهد. «مهم نیست که تو چه رفتاری داری ما تو را دوست داریم.»

 این انتظارات با علاقه‌ی بی قید و شرط همراه بوده و صرفاً برای حفظ ارتباط به کار می‌رود.

انتظارات اصلاحی، به انگیزه‌ی مراقبت مسئولانه از آن‌ها و اصلاح اشتباهات آن‌ها صورت می‌گیرد و کودک را زیر فشار قرار می‌دهد : «ما خوبی تو را می‌خواهیم. هر چند که این موضوع برای تو ناخوشایند باشد.»

والدین باید ابتدا انتظارات تاییدآمیز خود را بیان کنند. «نحوه‌ی رفتار تو در علاقه‌ای که به تو داریم تأثیری نخواهد داشت.»

آن‌گاه پس از این‌که وحدت و ارتباط مشخص شده انتظار اصلاح و تغییر رفتار کودک را می‌توان طرح کرد: «اشتباهی که کردی باید اصلاح کنی و مسئولیت پیامدهای رفتارت را بپذیری».

پس از آن که اصلاح مورد نظر تحقق یافت، والدین به روابط عادی بازگشته و دوباره انتظارات تأیید‌آمیز خود را بیان کنند: «بهتر است مثل همیشه با هم صمیمی باشیم.»

والدینی که طی دوران کودکی با محرومیت روبرو بوده‌اند نباید سعی کنند تا محرومیت گذشته خود را از طریق تأمین افراطی خواسته‌های فرزندشان جبران کنند در کودک خود را با انتظار داشتن از آن‌ها در مورد تلافی کردن محبت‌شان زیر فشار قرار دهند.

دو نوع رویا می‌تواند آرزوهای والدین را تقویت کند. رویاهای شبیه بودن و رویاهای اختلاف داشتن. والدین باید در مورد آرزوها و امیالی که با رویاهای آن‌ها پیوند دارد حساس باشند؛ زیرا اگر رویاهای آن‌ها عملی نشود ناامیدی و احساس شکست آن‌ها به فرزندشان منتقل خواهد شد.

تمایل کودک تک فرزند در عملی کردن رویاهای والدینش به دلیل تعهدی است که نسبت به آن‌ها احساس می‌کند. پسری می‌گوید:

«پدرم هر چه تلاش کرد نتوانست تاجری موفق شود، بنابراین من تلاش می‌کنم بازرگانی موفق شوم تا پدرم بتواند پولدار بودن را احساس کند.».

خطر دیگری که تک فرزند را تهدید می‌کند این است که می‌کوشد فرزندی کامل باشد و این نشأت گرفته از برخورد خود والدین است این نوع تلاش برای کامل و بی‌نقص بودن فشار دوگانه‌ای را به کودک تحمیل می‌کند. بی‌عیب و نقص بودن (پرهیز از اشتباه به هر قیمتی) و همیشه عالی بودن فرار از شکست و ناکامی به هر قیمتی.

کودکان تک فرزند با شخص دیگری غیر از والدین‌شان در محیط منزل ارتباط ندارند و به همین دلیل رفتارهای مسئولانه بسیاری را از والدین خود می‌آموزند. رفتارهایی همچون:

* هوشیار بودن (انجام دادن وظایف بدون نیاز به یادآوری)

* مرتب کردن وسایل

 * اندیشیدن درباره‌ی مشکلات

 * مسئولانه عمل کردن

 * مسئولیت نتیجه‌ی اعمال را پذیرفتن (انتقاد کردن از خود به جای انتقاد از دیگران در زمینه‌ی انتخابی که کرده‌اند)

 *رعایت مقررات اجتماعی

 * عمل کردن به تعهدات.

- دشوارترین مسأله‌ای که والدین درباره‌ی آن روبرو شوند، تشخیص زمانی است که باید آزادی بیشتری به فرزند خود اعطا کنند تا او فرصت مناسب برای آموزش مسئولیت‌پذیری را به دست آورد.

- بسیاری از تک فرزندان به خاطر مسئولیت‌پذیری زیادی که دارند، با مشاهده‌ی هر مشکل در خانواده عذرخواهی می‌کنند بدون این که نقشی در پیدایش آن مشکل داشته باشند؛ چرا که مسئولیت خوشحال کردن و رفع ناراحتی اعضای خانواده را مسئولیت خود می‌داند. (کودکی همیشه از خود انتقاد می‌کند باید بیاموزد که او مسئول تمامی مشکلات خانواده نیست).

- کودکانی که احساس وظیفه‌ی خود را در محیط خانوادگی پرورش می‌دهند معمولاً نسبت به اجرای بهینه‌ی کارهایی که به آن‌ها واگذار می‌شود احساس تعهد دارند. جدی بودن آن‌ها (به خصوص کودکان تک فرزند) در کارها موجب می‌شود تا:

· در فعالیت‌های اجتماعی اشخاص منحصر به فرد شوند.

· قدرت مدیریت آن‌ها تقویت شود.

· قدرت برنامه‌ریزی آن‌ها افزایش یابد.

· قدرت رهبری و سازماندهی آن‌ها فزونی گیرد.

· اگر در کارهای تولیدی فعال شوند کیفیت کار آن‌ها کاملاً پذیرفتنی است.

کودک تک فرزند با اهمیت دادن به کارهای خود و احساس وظیفه در انجام بهینه‌ی کارها و ایفای صحیح مسئولیت‌هایی که دارد در واقع به خود احترام می‌گذارد.

بزرگ‌ترین مشکل وظیفه شناس بودن این است که والدین با کودکان تک فرزند در مواقعی که نمی‌توانند وظیفه‌ی خود را به درستی انجام دهد احساس گناه می‌کنند. هر چه ارتباط آن‌ها با وظیفه‌شناسی بیشتری همراه باشد «من باید رفتار خوبی داشته باشم تا والدینم را خوشحال کنم.» «ما باید تمام سعی خودمان را صرف حمایت از منافع فرزندمان کنیم.» احساس گناه آن‌ها در ناکامی‌ها نیز بیشتر خواهد شد.

مشکل دیگری که از احساس وظیفه شدید بین والدین و فرزندشان ناشی می‌شود این است که هر یک از طرفین برای تغییر عقیده‌ی طرف مقابل او را متهم به وظیفه‌ناشناسی کند تا با تحریک احساس گناه در او موجب تسلیم وی شود. مثلاً والدین برای این که فرزندشان وقت خود را با آن‌ها صرف کند و با دوستان خود بیرون نرود با احساسات او بازی می‌کنند تا او را وادار به تسلیم سازند. «تو هیچ‌گاه به ما اهمیت نمی‌دهی و اگر تو تنها به فکر تفریح و خوشی خودت هستی با دوستانت بیرون برو و ما را در خانه تنها بگذار.» در این حال، فرزند آن‌ها احساس گناه کرده تسلیم آن‌ها خواهد شد.

برای جلوگیری از تبدیل شدن احساس وظیفه به ناراحتی او فشارهای روانی ضروری است والدین از به کار بردن واژه‌ی «باید» در صحبت با فرزندشان پرهیز کنند. افزوده بر این بهتر است از بیان این‌گونه جملات نیز خودداری کنند:

 * تو واقعاً ما را مأیوس کردی!

 * چطور می‌توانی این‌طور با ما رفتار کنی؟

 * تو فقط به منافع خودت توجه داری.

 * آیا هیچ فکر کرده‌ای که چقدر مدیون ما هستی؟ و ... .

توجه وافر والدین به تنها فرزندی که دارند استقلال فردی او را تقویت می‌کند. افزون بر این به دلیل نداشتن خواهر یا برادر رقیب آن‌ها می‌توانند آزادانه هویت خود را شکل دهند.

اقدام کننده: واحد تولید محتوای کلینیک روان درمانی صبا
تعداد مشاهده: 2133