جنبهی «والد» شامل انبوه بسيار عظيمي از نوارهاي ضبط شده در مغز ماست كه از رويدادهاي بيروني بدون سئوال و حتي گاهي اوقات با زور تقريباً در 5 سال اول زندگي ما نسبت به ما اعمال شده است.
از اين رو به «والد» «مفهوم آموخته شده زندگي» نيز گفته ميشود. به اين خاطر به اين اطلاعات يا ضبطهاي دوران كودكي والد ميگویيم كه بيشتر ضبطهاي اين مجموعهی اطلاعات، محصول مشاهدات طفل از پدر و مادر يا جانشينان آنها است.
تمام چيزهايي كه ما از پدر و مادر ميشنويم در نوار «والد» ضبط ميشود. از اينرو جنبه «والد» هر شخص مخصوص و منحصر به خود اوست. زيرا نوارهاي ضبط شده او از تجربهی اوليه زندگي با پدر و مادر خودش براي او منحصر بفرد است.
اطلاعات ضبط شده در «والد» مستقيم و بدون حك و اصلاح ضبط شدهاند. از اينرو در «والد» شخصيتِ ما تمام پندها، اخطارها و قوانين و مقرراتي كه بچه از پدر و مادر خود شنيده يا در رفتار آنها ديده محفوظ است. در اين مجموعه نوارهاي ضبط شده در مغز بچه هزاران هزار «نه» هايي ضبط شده است كه به بچه گفته ميشود.
همچنين هزاران هزار «نكن» هايي كه مثل بمبارانهاي مداوم بر سر او فرو ميبارد و آن حالت وحشتناك و دهشتبار صورت مادر، وقتي كه بچه گلدان قيمتي و نازنين مادر را انداخته و چهره در هم پدر كه به هنگام رفتار خود سرانه به او نشان داده است، همه ضبط ميشوند.
از طرف ديگر محبتها، بغل كردنها، ناز كردنها، خندهها و صداهاي شيرين ناشي از خوشحالي مادر و صورت شادمان پدري كه به بچه و رفتار و كردار و نمرهی او مباهات ميكند، نيز همه در «والد» ضبط شدهاند. با توجه به اين واقعيت كه دستگاه ضبط مغز بچه مدام روشن است ميتوانيم به حجم عظيم اطلاعات محفوظ در «والد» پيببريم.
بعد مرحلهی اخطارها و هشدارهاي ديگر فرا ميرسد:
«دخترم يادت باشد كه بعدها در زندگيت به هر كجاي اين دنيا كه بروي شيعيان بهترين آدمها هستند»؛ «هرگز دروغ نگو»؛ «سوار ماشين آدم نامحرم نشو»؛ «مردم هميشه آدم را از روي دوستانش قضاوت ميكنند»؛ «هيچوقت به حرف مردم بيدين اعتماد نكن»؛ «آدمهاي چادري متعصب و خشك مغزند»؛ «به مردها (يا زنها) اعتماد نكن»؛ «صحبت كردن دربارهی پول زشت است»؛ «ناخن گرفتن در شب جمعه شگون ندارد»؛ «هر چه برخود نميپسندي به ديگران هم نپسند»؛ «بايد با مردم مهربان بود»؛ «ادب شخصيت آدم است»؛ «اگر پرو نباشي حق تو را خواهند خورد »؛ «دين ما برترين دين حقه است» و…
نكتهی مهم دربارهی اين احكام ، صرفه نظر از بدي يا خوبيشان اين است كه آنها در آن موقع «حقيقت محضاند». احكامي هستند كه از مركز اهميت جهان صادر ميشوند، از سرچشمهی ايمني خانواده، از سوي آدمهاي بزرگ، آن هم در كه بچه كوچك است و بايد از آنها اطاعت كند.
اينها مجموعهاي از ضبطهاي دائمي هستند، هيچكس نميتواند آنها را از مغزش پاك كند. اين نوارهاي ضبط شده در تمام طول عمر وجود دارند و هميشه آمادهی باز پخش و نواخته شدن هستند.
بيشتر اطلاعات «والد» در زندگي روزمره به صورت «چطور بايد» ظاهر ميشود: «چطور بايد غذا خورد»؛ «چطور بايد رختخواب را مرتب كرد»؛ «چطور بايد با مرد غريبه حرف زد». «چطور بايدها» شامل حجم بسيار عمدهاي از اطلاعات «والد» است كه اغلب از راه شنيدن و نگاه كردن پدر و مادر كسب ميشود.
اين اطلاعات عمدتاً مفيدند زيرا اين ظرفيت و امكان را به فرد ميدهند كه بتواند روي پاي خودش بايستد و بعدها كه جنبهی «بالغ» در شخصيت او مهارت كافي را كسب كرد بتواند اطلاعات «والد» را تجزيه و تحليل كند. شخص ممكن است بعدها بعضي از اين راههاي اوليه و چطور بايدها را تا حدي تغيير و تعديل دهد و آنها را مناسب و مطابق با تغييرات و واقعيتهاي زندگي جديد دستكاري كند.
«كودك»
همزمان با ضبط اطلاعات و رويدادهاي بيروني در «والد»، ضبط ديگري هم انجام ميشود و آن ضبط رويدادهاي «دروني»است. يعني پاسخ يا واكنش انسان كوچك (يا احساس دروني او) نسبت به آن چيزهايي كه ميبيند و ميشنود و يا براي او اتفاق ميافتد.
تمامي احساسات و واكنشهاي دوران پنج سالهی اول كودكي از آنچه ديده، شنيده، احساس كرده و فهميده است همانند يك نوار صوتي- تصويري كامل در خاطرهی او ضبط ميشود.
به اين مجموعه اطلاعات «جنبهی كودك» يا حالت رواني «كودك» ميگویيم. از آنجائيكه انسان كوچك در دورهی بحراني زندگي اوليهی خود قدرت بيان ندارد، بنابراين واكنشهاي او بصورت «احساس» ضبط ميشود. در اين دورهی ناتواني و عجز از كودك توقعات زيادي داريم.
از يك طرف به خاطر طبيعت بچهگانهاش او بايد گاهگاه و وقت و بيوقت احتياجات طبيعي خود را برآورده سازد، حركت كند، كشف كند، سر و صدا راه بياندازد، بفهمد، چيزها را بشكند يا هل دهد و احياناً بشكند، احساسات خود را نشان دهد و تمام لذتهايي را كه حركت كردن و كشف كردن دارد تجربه كند و از طرف ديگر دائماً - عمدتاً از طرف پدر و مادر - از او خواسته ميشود كه اين لذايذ و رضايتمنديهاي اساسي را به خاطر رضايت پدر و مادر و به خاطر اينكه دوستش بدارند كنار بگذارد و «عاقل»، «آقا» و يا «خانم» باشد (ايجاد احساس من خوب نيستم).
همانند جنبهی «والد»، كودك نيز حالتي است كه شخص ميتواند در هر زمان از رفتار كنوني خود به آن انتقال يابد. امروز نيز بسياري از چيزها هست كه ميتواند اتفاق بيفتد و همان حال و احساس كودكي را دوباره در ما ايجاد كند و همان احساساتي را كه آن موقع داشتيم در ما زنده كند.
گرفتاري در چنگ احساسات مختلف، غلبه خشم و عصبانيت بر عقل و برهان، نشانهی غلبه حالت «كودك» بر شخصيت است. البته كودكي ذخاير بزرگي از اطلاعات مثبت هم دارد: قوهی خلاقه، حس كنجكاوي، شوقِ جستوجو و فهميدن، اشتياق لمس كردن و حس كردن و تجربه كردن، لحظههاي شاد و لحظههاي «آهان -فهميدم».
اگر چه در درون هر يك از ما تجارب و احساسات مثبت و منفي دوران كودكي هر دو وجود دارد اما اگر منصفانه نگاه كنيم. به دليل تذكرات و محدوديتها، طردها و اخمها وضعفها و ناتواناييهاي خاص دوران كودكي، در درون ما «كودك» به طرف احساسهاي غير خوب تمايل دارد.
به همين دليل منصفانهترين تخمين شايد اين باشد كه درون هر كس يك جنبه يا «حالات» كودك نهفته است كه احساس ميكند «من خوب نيستم». احساسات مربوط به كودك نيز به طور دائمي در مغز ما به صورت پاك نشدني ضبط شدهاند كه ما گاهگاهي بر حسب موقعيت در آن حالت قرار ميگيريم و همان احساسات دوباره پخش و رفتار ميشوند.
حال پرسش اصلي اين است كه اگر ما از دوران كودكي «والد» و «كودك» را در سلولهاي مغز خود ضبط كردهايم كه دائمي و پاك ناشدني است چه اميدي به تغيير است و چگونه ميتوانيم از زير بار «اجبارِ» «والد» و «كودك» رهايي يابيم؟ پاسخ در ساخته شدن جنبه «بالغ» نهفته است.
دکتر علی صاحبی
|