با كمي دقت در اوضاع و احوال روان شناختي دانشجويان ورودي جديد متوجه خواهيد شد كه دانشجويان غيربومي دچار نوعي حالت روانشناختي بخصوص هستند. در چهره اكثر آنها غباري از ناراحتي، غمگيني ، درماندگي و تعجب ديدهمي شود. اكثر دانشجويان غيربومي به محض ورود به دانشگاه دچار حالتي به نام ” غم غربت“ مي شوند كه نشانه اصلي آن احساس تنهايي است. براستي چرا اينگونه است؟ مگر نه اينكه دانشجو با ورود خودش به دانشگاه موفقيتي كسب كرده است؟ اين حالت تنهايي و غمگيني قاعدتاً بايستي به دنبال شكست و فقدان روي دهد. آيا مي توان گفت كه افسردگي گاهي اوقات بيماري موفقيت است نه شكست؟
احساس تنهايي چيست؟ چه علائمي دارد؟ چه عواملي باعث ايجاد تنهايي در دانشجويان مي شود؟ آيا احساس تنهايي مداوم نشانه بيماري است؟ چقدر وقت براي سازگاري و انطباق با محيط دانشگاه لازم است؟ چه راههايي براي جلوگيري از تداوم احساس تنهايي وجود دارد؟ بيشتر ما در گذران زندگي، نياز ژرف خويش را به حضور هم صحبتي كه همدمياش غبار دلتنگي را بزدايد احساس كردهايم و يا آرزو كرده ايم كاش دركنار عزيزانمان بوديم و سفره دل را در روشنايي صحبتشان مي گشوديم و به اميد رهايي از رنجها و غمها، غم غربت را از دل مي زدوديم. انسان موجودي اجتماعي است و پيوند او با ساير اعضاي اجتماع لازمه زندگي اوست. سلامت روان انسان و يا اختلال رواني از متن روابط اجتماعي، حاصل مي شود و تداوم مي يابد. پژوهشها نشانميدهد كه بيشازنيمي ازمردم احساستنهايي را به مدت يكسال تجربه كردهاند و اين احساستنهايي چنان پديده شايعياست كه برخي از روانشناسان به آن سرماخوردگي در فصل زمستان نامنهادهاند.
جالب اينجاست كه بسياري از خلاقيت ها و آثار شگفت آفرين دست ساخته بشر در تنهايي ايجاد شده اند. پس تنهايي چندان بد نيست ولي اگر احساس تنهايي شديد و مداوم باشد مشكلساز مي شود. همه ما دوست داريم كه گاهي با خودمان خلوت كنيم و آسوده خاطر باشيم. بهعبارتي ميتوان گفت”تنهايي را دوستبداريد اما به تنهايي پناه نبريد“
درگوشه خلوتي نشستن و به فكر روزهاي غمگين گذشته بودن براي انسان مشكل ايجاد مي كند و روند سازگاري مؤثر او با محيط را به هم ميزند. اكثر دانشجوياني كه از احساس تنهايي رنج ميرند در خلوت خود تفكر بي هدف را دنبال مي كنند. تفكر بي هدف نوعي از تفكر است كه مسئله يا مشكلي از زندگي حل نميكند بلكه باعث بدتر شدن خلق و روحيه فرد ميشود.
نكته مهم اينكه بايستي تنهايي را از انزوا متمايز كرد. در انزوا فرد به دليل عوامل خارج از كنترل خود مجبور مي شود روابط اجتماعي خود را محدود كند و از بسياري از مواهب دنيايي دست بكشد و چشم بپوشد. دربين دانشجويان دختران غيربومي نسبت به پسران احساس تنهايي و انزواي شديدتري را تجربه مي كنند.
گاهي به دليل كنترل افراطي مسئولان خوابگاه و دانشگاه و عدم تسلط دختران بر محيط خوابگاه، برخي از دانشجويان احساس تنهايي و درماندگي مي كنند كه عدهاي از آنها در چنين حالتي چون مي بينند كه آزادي و انتخابشان توسط ديگران محدود شده است دست به واكنش مخالف مي زنند و ممكن است قوانين خوابگاه و دانشگاه را رعايت نكنند كهاين به نوبهخود منجربه بروز رفتار غيرانطباقي ميشود.
در يكتقسيمبندي كلي احساستنهايي را ميتوان به دودسته تقسيمكرد:
1- تنهايي گذرا: تجربه موقت و زودگذراحساس تنهايي.
2- تنهاييمداوم: تجربه طولانيوشديد احساس تنهايي.
سبب شناسي تنهايي:
1- نگرش و طرز تفكر فرد:
برخي از روانشناسان معتقدند كه برداشت از وقايع و تفسير رويدادها از خود رويدادها مهمترند. احساس تنهايي لزوماً با كمبود يا نبود شبكه اجتماعي بوجود نميآيد لكه برداشت ذهني فرد از چنين كمبودي، احساس تنهايي را ايجاد ميكند.
احساس تنهايي هنگامي بوجود ميآيد كه فرد فكر ميكند:
1-1- تنهايي اش غيرقابل كنترل است.
1-2- تنهايي از عوامل بيروني ناشي شده است.
1-3- تنهايي پايدار و هميشگي است.
با دقتبهوضعيتدانشجويانغيربوميميتوانبههرسهاين برداشتها پيبرد.
2-تفاوت بينروابطمطلوباجتماعيدرگذشتهو روابطاجتماعيفعلي:
يكي ديگر از علل احساس تنهايي تفاوت بين روابط مطلوب اجتماعي فرد در گذشته و ورابط اجتماعي او در حالحاضر است. هرچه فاصله و عدم هماهنگي بين اين دو بيشتر باشد احساس تنهايي بيشتر است. دانشجويي كه در شهر خود روابط اجتماعي خوبي با دوستان و خانواده داشتهاست. حال كه به شهر ديگري وارد مي شود و در محيط خوابگاه با روابط ناسالم اجتماعي و بين فردي روبهرو مي گردد دچار احساس تنهايي مي شود.
3. گسترش فنآوري و زندگي ماشيني:
گسترش صنعت و فنآوري باعث جدائي انسانها از يكديگر شده است و به قول يكي از روان شناسان” تنهايي حديث رنج قرن بيستم است“ اما نميتوان درمقابل سرعت جنونآميز تكنولوژي مقاومت كرد بلكه بايستي راههاي ديگري براي غلبه بر احساس تنهايي پيدا كنيم.
4. كمبود مهارتهاي اجتماعي:
دانشجويي كه نميتواند با ديگران ارتباط برقرار كند و به عبارتي فاقد مهارتهاي اجتماعي مؤثر است درميان جمع دانشجويان همسن وسال و بعضاً همرشته و همرديف احساس بيكسي و تنهايي ميكند.
پيامدهاي احساس تنهايي:
دانشجوياني كه احساس تنهايي آنها بيشتر است، ميزان افسردگي و اضطراب آنها شديدتر است. احساس تنهايي پيامهاي جسماني را نيز به همراه دارد. به دليل اينكه احساس تنهايي نوعي فشار رواني است، باعث خستگي جسمي و رواني ميشود. تنهايي همانند قفسي شيشهاي است كه كسي متوجه سنگيني او نمي شود بلكه خود فرد بار چنين قفسي را احساس مي كند. به طور كلي تنهايي شديد و مداوم پيامدهاي ناگواري را ازنظرجسمي و روحي بهدنبال دارد. بهعبارتي ميتوان گفت:
مائيم و آستانه عشق و سرنياز
تا خوابخوش كه را برد از اندر كنار دوست
راههاي مقابله با احساس تنهايي:
1- تلاش درجهت برقراري ارتباط عاطفي سالم با افراد:
انسانها نيازهاي گوناگوني دارند در يك تقسيمبندي ميتوان گفت كه انسانها دو نياز اساسي دارند:
الف) نياز به مبادله عشق و محبت.
ب) نياز به احساس ارزشمندي و منزلت.
در دنياي وسيع امروزي هر انساني نياز دارد كه حداقل يك نفر را دوست بدارد و از طرف او دوست داشته شود. برخي از افراد توانايي دادوستد محبت را ندارند. استاندال ميگويد: ”عشق جامي است كه از آن همانقدر مي توانيم بنوشيم كه در آن شهد ريختهايم.“
انساني كه توانايي مبادله محبت را نياموخته باشد در مكتب عشق هميشه شاگرد ضعيفي خواهد بود. جالب اينكه در مكتب محبت است كه بسياري از انسانها درحد شاگرد و دانشجو ميمانند و كمتر به مقام استادي و معلمي ميرسند.
اگر در فضايي صميمي با فردي رابطه سالم عاطفيبرقرار كنيم انوقت است كه مايه رشدو شكوفايي يكديگر خواهيم شد بيدليل نيست كه گفتهاند:
” آسمان رشك برد بهر زميني كه درو
دو نفر يك دو نفس بهر خدا بنشينند“
نياز ديگر احساس ارزشمندي و منزلت است. يعني فرد احساس كند بهعنوان يك انسان باارزش از سوي ديگران پذيرفته شده است و براي وجود انساني او ارزش قائلند. اين دونياز چنان به هم نزديكند كه جمع آنها را ”هويت“ يا ” شخصيت“ مي نامند.
انساني كهتوانايي مبادله محبت را باديگران به صورت سالمداشتهباشد و براي خويش ارزشومنزلت درستي قائلشود داراي”هويتي موفق“است.
انساني كه هويت موفق دارد كمتر از زندگي رنج ميبرد و با شادابي و سلامتي خاصي به سوي آيندهاي روشن مينگرد و با چشماني تيزبين و به دنبال واقعيت هاست.
2- يادگيري مهارتهاي اجتماعي:
همانطور كه گفته شد يكي از دلايل احساس تنهايي دربين دانشجويان كمبود مهارتهاي اجتماعي لازم براي برقراري رابطه سالم عاطفي است. عدهاي زباني دارند مثل نيش مار. هركس كه دركنار آنها قرار بگيرد از زهر زبانشان درامان نمي ماند. اين گونه افراد گلهمندند كه چرا انسانها از آنها دوري مي كنند و به آنها نزديك نميشوند. به عبارت ديگر ميتوان گفت كه اين قبيل افراد داراي خزانه رفتاري آزاردهنده هستند.
مهارتهاي اجتماعي براي برقراري رابطه سالم عاطفي جزء لازم و اساسي هستند. يادگيري مهارتها نوعي تغيير در رفتار است. اگر ميخواهيد تغيير در رفتارتان انساني، منظم و هدفمند باشد زيرنظر روان شناسان متخصص بايستي اين كار صورت گيرد.
3- دستيابي به اطلاعات لازم درخصوص نظام دانشگاه و روابط حاكم بر آن:
از آنجا كه اطلاعات كنترل كننده رفتار انسان است در اول سال تحصيلي كسب اطلاعاتي نظير مشكلات دانشجويي، مشكلات نظام آموزشي، پيچيدگي هاي ارتباطي، غم غربت و.... براي دانشجويان جديدالورود باعث خواهد شد تا موقعيتهاي مبهم به صورت ملموس و مشخص درآمده و فرد احساسكند بر محيط كنترل بيشتري دارد.
|