در دورهی كودكي كه از مهمترين دورههاي زندگي بشر است گذشته از زمينهی ارثي، محيط نقش بسزايي در تربيت كودك دارد و نخستين محيطي كه كودك در آن زندگي را آغاز ميكند، خانواده است. والدين به خصوص مادر نقش به سزايي در تربيت كودك دارند.
از ديد اسلام كودكان بر اساس فطرت پاك خود زمينهی پذيرش خير، نيكي و تربيت اسلامي شكوفا كردن زمينههاي فطري كودكان است و هر گونه انجراف از فطرت بر اساس تقصير يا قصور والدين صورت مي گيرد. "كل مولد يولد علي الفطره حتي يكون ابواه يهودانه و ينصرانه و يمجسانه"
هر فرزندي بر اساس فطرت سليم اسلامي زاده ميشود و اين پدر ومادرند كه او را به يهوديت، نصرانيت و مجوسيت سوق مي دهند.
فرزندان در ديدگاه اسلام حقوقي دارند كه پدر و مادر بايد آنها را مراعات كنند مانند حق تربيت، نام نيكو و. ...
روشهاي ايجاد كرامت در كودكان
1- ناميدن كودك به اسامي نيكو:
پيامبر اكرم (ص) فرمود: "يا علي حق الولد علي والده ان يحسن اسمه و ادبه"ياعلي انتخاب اسم خوب و ادب حقي است كه هر فرزند به پدر خود دارد.
2- احترام به كودك:
در جامع الاخبار آمده است "اذا سميع الولد فاكر مواله واوسعواله في امجالس و لا تقبحو اله وجها" وقتي كه نام فرزندان را مي بريد او را گرامي بداريد و جاي نشستن را براي او توسعه دهيد و نسبت به او روترش نكنيد.
پيامبر در اين حديث موضوع احترام فرزندان را به اولياء گوشزد ميكند زيرا كودكي كه مورد بي اعتنايي و توهين ديگران قرار گيرد دچار حس حقارت و خود كم بيني ميشود تمام افراد انساني از توهين و هتك حرمت و زايل شدن شخصيت خود ناراحت ميشوند انسان تمنا و آرزوي احترام دارد و اگر براي او اهميتي قايل نشود دچار ناراحتيهاي رواني نظير حقارت ميشود و اين عارضه در كودكان كه عاطفي تر و حساس تر هستند به شكل بارزتري نمود پيدا ميكند راجرز احترام بدون شرط به كودكان را اساس تشكيل عزت نفس در آنان مي داند (شاملو، 1378، ص 114).
3- محبت و ترحم به كودكان:
نياز به دوست داشتن از نيازهاي رواني كودك است دوست داشتن يعني قبول او به عنوان يك انسان ارزشمند نزد والدين، و اين قبول داشت به عزت نفس منجر ميشود. از جمله اموري كه محبت به كودكان را مي رساند و بوسيدن آنهاست. ترحم به كودكان انجام وعده موجب احساس شخصيت در آنان ميشود چرا كه به او اهميت داده و براي وعده هايي كه به او داده شده اهميت قائل شدن براي تو را مي رساند و اين مسأله در پرورش عزت نفس او مؤثر است.
4- عدم تحميل بي جا به كودك:
اگر انتظارات والدين ما فوق طاقت كودكان باشد و بر آنان تحميل شود، عزت نفس آنان كاهش مي يابد زيرا در مقابل كاري كه خارج از اتوان اوست دچار شكست شده و به دنبال اين شكست عزت نفس او كاهش مي يابد و بايد كودك را به عنوان يك كودك پذيرفت، بر توانايي هاي او ارج نهاد و از آنچه در توان او نيست صرف نظر كرد تا او به سركشي، دروغ و. ... كه از پيامدهاي ذلت نفس است دچار نشود.
5- عدم تنبيه به خصوص تنبيه بدني:
انسان جايز الخطاست و كودك به دليل رشد عقلي كافي، نداشتن تجربه و محدود بودن ميزان يادگيري هايش دچار خطاي بيشتري ميشود. اسلام با نهي از تنبيه به خصوص تنبيه بدني راه را براي بروز احساس حقارت مي بندد.
علي (ع) فرمود: "لا تضربه و اهجره و لا تطل" فرزندت را مزن و براي ادب كردنش از او قهر كن ولي مواظب باش قهرت طولاني نشود و زود آشتي كن.
6- رعايت مساوات و عدم تبعيض بين كودكان:
اگر بچه ها خلاف اين را احساس كنند يعني پدر و مادر در بذل توجه، مساوات را رعايت نكنند از يك طريف موجبات حسادت و كينه را از طرفي باعث ميشود و از طرفي باعث حقارت و ذلت را فراهم مي سازند. پيامبر اكرم (ص) مي فرمود: "اعدادا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم في البر و اللطف" ميان فرزندان به عدالت رفتار كنيد همان طور كه دوست داريد در نيكي و لطف نيز بين شما به عدالت رفتار شود.
7- سلام كردن به كودكان:
پيامبر اكرم (ص) خود هميشه به كودكان سلام مي كرد زيرا اين امر موجب ارزش گذاري به كودكان و بالا بردن عزت نفس در آنان مي گردد.
عزت نفس از ديدگاه اسلام
نفس در اصل به معني ذات است و در فرهنگ لغات فارسي معاني متفاوتي دارد مانند:
1- خون 2-تن و جسد 3- شخص انسان، ذات و. ... 4- حقيقت هر شي 5- روح و روان صدر المتالهين شيرازي در تعريف نفس مي گويد:
نفس جوهري است كه ذاتاً مستقل بوده و فعلاً به اجساد و اجسام متعلق است. در اسلام و متون اسلامي واژه "عزت نفس" با بيان گوناگوني آمده است ولي در حقيقت مفهوم واحدي را بيان مي نمايد واژه هايي مانند كرامت نفس، احترام نفس، هويت نفس، نفاست نفس و شرافت نفس به تكرار در روايات و احاديث ديده ميشود (مطهري، 1366، ص 142).
قرآن كريم از نفس به عنوان بزرگترين سرمايه آدمي ياد ميكند و نفس را آنقدر ارزشمند مي داند كه
اگر معامله اي صورت گيرد، جز با پروردگار عالم اين معامله نيست. به عبارت ديگر، نفس آنقدر پر بهاست كه نميتواند مورد معامله قرار گيرد مگر در برابر خلاق جهان يعني دادن نفس و گرفتن چنانكه امام صادق (ع) مي فرمايد: "انا من بالنفس النفسيهی البها" (بهاي نفس گرانبها را پروردگارش قرار مي دهم).
نفاست نفس به همين معني است يعني روح انسان به منزله يك شيء نفيس تلقس شده و اخلاق خوب به عنوان اشياء متناسب با اين شيء نفيس و اخلاق رذيله به عنوان اشياء نامتناسب با اين شيء نفيس كه آن را از ارزش مي اندازد. اسلام مي گويد يك شيء با ارزش كه با ارزش ترين چيزها است در شماست و
آن همان روح ملكوتي شما است. مواظب باشيد اين روح ملكوتي را از دست ندهيد يا آلوده نكنيد زيرا بسيار با ارزش و نفيس است. امير المومنين علي (ع) در نامه اي خطاب به اما حسن (ع) كه در نهج البلاغه
آمده است مي فرمايد:
"اكرم نفسك عن كل دنيه" (نفس خويش را از هر پستي، بزرگ و برتر بدار) (مطهري، 1366، ص 182).
از ديدگاه قرآن، انسان موجودي است كه از فطرت الهي برخوردار است. فطرت مانند غريزه امري تكويني است يعني جزء سرشت انسان است و اكتسابي نيست، امري است كه از غريزه آگاهانه تر است و مربوط به مسايلي ميشود كه ما آنها را مسايل انساني مي ناميم
خودپنداره و عزت نفس
روشهاي مختلفي براي انديشيدن دربارهی «خود» وجود دارند. دو اصطلاح مهم كه بيشتر از بقيه درباره «خود» افراد مورد استفاده قرار ميگيرند خودپنداره و عزت نفس هستند.
خودپنداره ازديدگاه، محققق معروف پيوركي به شرح زير است.
خود پنداره به مجموعهاي از يك سيستم پويا، سازماندهي شده و پيچيده درباره باورها، نگرشها (attitudes)و ديدگاههايي گفته ميشود كه هر فردبه منظور دستيابي به يك قالب حقيقي در رابطه با موجوديت شخصي خويش ارايه ميدهد»
از طرف ديگر:
«عزت نفس» معمولاً به احساس ما و چگونگي ارج نهادن به خودمان اطلاق ميشود.
همچنين معني ديگر خودپنداره ايدههاي عمومي ما درباره خودمان اطلاق است و عزت نفس ميتواند به معيارهاي خاص از اجزاي متفاوت خودپنداره در ما اطلاق شود.
فرانكن (1994) ميگويد:
تحقيقات بسياري وجود دارند كه نشان ميدهد خودپنداره به عنوان اساس همه رفتارهای برانگيخته شده ميباشد.
اين خودپنداره است كه به «خود»هاي ممكنه در شخصيت هر فرد اشاره كرده و آن ها را شناسايي ميكند و اين «خود»هاي ممكنه ميتوانند انگيزشهاي لازم براي اعمال رفتارهاي مورد نياز در افرادراخلق نمايند.
از ديدگاه فرانكن خودپنداره از اين طريق به عزت نقس مرتبط ميشود.
افرادي كه داراي عزت نفس خوبي هستند، داراي يك خودپنداره به خوبي متمايز نيز ميباشند.
زمانيکه مردم خودشان را ميشناسند مي توانند به حداكثر نتايج ممكنه دست يابند چون كه ميدانند چه كارهايي را ميتوانند انجام دهند و از عدم توانايي خويش در انجام برخي از كارهاي ديگر آگاه هستند.
ما از طريق عمل كردن و سپس با مشاهده آنچه كه انجام دادهايم و با مشاهده ديدگاههاي ديگران درباره علمكرد خود. خودپنداره خويش را گسترش داده و تثبيت مينماييم.
ما آنچه را كه انجام دادهايم و ميتوانيم انجام دهيم را در مقايسه با انتظارات خود و انتظارات ديگران و مشخصات و كارآييهاي ديگران مشاهده ميكنيم (جيمز 1890، بريگام 1986).
معني اين حرف اين است كه خودپنداره امري تجريدي نميباشد. بلكه در واكنش و تعامل با محيط و با مشاهده پيآمدهاي اين واكنش پايهريزي ميشود. اين جنبه پويايي خود پنداره امري بسيار مهم است، چرا كه ميگويد "من ميتوانم تغيير يافته و تطابق پيدا نمايم."
فرانكن ميگويد:
تحقيقات گستردهاي اذعان ميكنند كه تغيير خودپنداره امري امكانپذير است.....
...... افزايش عزت نفس زماني رخ ميدهد كه موقعيتها بر طبق انتظارات فرد حاصل شوند....
|