تنیدگی یا استرس یا فشار عصبی در روانشناسی به معنی فشار و نیرو است و هر محرکی که در انسان ایجاد تنش کند، استرسزا یا عامل تنیدگی نامیده میشود.
تنش ایجاد شده در بدن و واکنش بدن را تنیدگی میگوییم به عبارتی هر عاملی موجب تنش روح و جسم و از دست دادن تعادل فرد شود، تنیدگیزا است. هنگام وارد شدن استرس بدن واکنشهایی از خود نشان میدهد تا تعادل از دست رفته را باز گرداند که این عمل استرس است.
تنیدگی واکنشی است که در فرد در اثر حضور عامل دیگری به وجود میآید و قوای فرد را برای روبهرو شدن با آن بسیج میکند و ارگانیزم (یا موجود زنده) حالت آمادهباش پیدا میکند.
تغییر شغل، نقل مکان به یک شهر جدید، ازدواج، مرگ نزدیکان، و وجود یک بیماری بااهمیت در خانواده از جمله عوامل بیرونی رهاسازی فشارعصبی هستند. جالب آنکه حوادث شادیآور نیز میتوانند به همان اندازه وقایع غمبار برای انسان فشارزا باشند. از عوامل درونی میتوان به ناراحتیهای جسمانی و یا روانی اشاره کرد.
برخی از ویژگیهای شخصیتی، مانند نیاز بهدست آوردن رضایت دیگران نیز میتوانند فشارزا باشند.
مراحل تنیدگی
استرس سه مرحلهی مشخص دارد:
واکنش اخطار:
از نظر فیزیولوژیک خبر ناگوار پس از شنیده شدن، به صورت اعلام خطر در مغز ثبت میشود، هیپوتالاموس احساسات و عواطف این خبر را تفسیر میکند. هیپوتالاموس اخطار الکتروشیمیایی به غدد هیپوفیز در مرکز جمجمه میفرستد، غدد هیپوفیز آغاز به ترشح هورمونی برای محرک قشر غدد فوق کلیوی میکند، غدد آردنال فعال میشود و کورتیکوئید ترشح کرده در جریان خون میریزد و این پیامهایی به سایر غدد در سراسر بدن میبرد، در نتیجه، طحال برای عمل بسیج شده، گلبولهای قرمز اضافی وارد جریان خون میشوند، اکسیژن و غذای اضافی وارد سلولهای بدن میشود، قدرت لخته شدن خون ازدیاد مییابد، کبد، مواد قندی و ویتامین پیوندها را رها میسازد، ضربان قلب بیشتر میشود، تنفس تغییر میکند.
خون از پوست و احشا به ماهیچهها و مغز جاری میشود، دستها و پاها سردتر میشوند و کل سازواره (ارگانیزم) به صورت آماده برای حمله و تهاجم یا فرار در میآید. با این حالت سرپرست کارگاه برای بررسی و حل کردن مشکل و احیاناً پاسخگو بودن به مدیر مافوق با حالتی مضطرب و نگران وارد کارگاه میشود.
گام مقاومت:
طی این مرحله که ممکن است از چند ساعت تا چند روز به طول انجامد، بدن عملاً برای مبارزه با عامل فشار بسیج است که اگر برای مدتی طولانی همچنان بسیج بماند، ذخایرش به تدریج تخلیه میشود. مانند کشوری که در حال جنگ است و توان خود را صرف میکند و ذخایرش به تدریج تمام میشود.
گام فرسودگی:
بدین معنی است که انرژی بدن تمام و تا حد زیادی در برابر بیماریها و بد کار کردن اعضایش آسیبپذیر شده است. این همان جایی است که بیماریها آغاز به تظاهر میکنند و ممکن است از اضطراب, افسردگی, خستگی, عصبانيت, وسواس, پيری زودرس و سرماخوردگی, کم اشتهايی, اختلال در هضم, سردرد, فشار خون بالا, سکته ِ قلبی, روماتيسم, ميگرن و آنفولانزا... آغاز به تظاهر کند.
چند نکته در رابطه با تنیدگی
۱ـ بدن انسان در مقابله با تنیدگی از الگوی مشخصی پیروی و فرآیند عصبی شیمیایی، معینی را طی میکند، رویدادهای هیجان آور خوشایند همان اندازه واکنش در بدن به وجود میآورند که رویدادهای ناخوشایند میتوانند ایجاد کنند، یک خبر بسیار هیجان آور، همان اندازه استرس ایجاد میکند که یک خبر بد ایجاد میکند.
۲ـ تنیدگیهای شدید و طولانی در همه حال باعث از پا درآمدن فرد نمیشوند و افراد در بعضی موارد میتوانند با عوامل استرس زا سازگار شوند. نمونهی آن خو گرفتن افراد در شرایط سخت و طاقت فرسا مثل دوران اسارت یا خو گرفتن به کاری سخت و طاقت فرسا مثل شغل آتشکاری در ذوب آهن است.
۳ـ این افراد با وجود سازگاری با شرایط استرس زا نمیتوانند از آثار زیان بار آن صد در صد مصون بمانند و دچار مشکلات جسمانی، روانی، عاطفی و اجتماعی میشوند. مثلاً فردی که مدت زیادی در اسارت است یا فردی که تحت شرایط بدی در معدن تاریک و دورافتادهای کار میکند، بعد از مدتی دچار ناراحتیهای روحی ـ عاطفی و پیری زودرس میشود.
۴ـ بدن ما وقتی چیزی را تنیدگی تلقی کرده و به آن واکنش نشان میدهد که ذهن ما به آن مارک استرس زده و در واقع پیشتر آن را شناخته باشد.
۵ـ نوع پاسخ افراد به استرس نیز به ویژگیهای شخصیتی، مسائل فرهنگی، شرایط زندگی و تجربههای افراد بر میگردد.
نشانههای تنیدگی
کم حوصلگی، سردرد، تغییر ضربان قلب، خستگی جسمی، خشم و پرخاشگری، بی خوابی، فشار در سینه، اختلال گوارشی، سوزش معده، عرق کردن، خشکی دهان،بی اشتهایی، داغ شدن و یا سرد شدن بدن، غمگینی، لرزش بدن، میل به سیگار، از دست دادن تمرکز، احساس سرگیجه، تغییر تنفس، تکرر ادرار، کم شدن حافظه، دردهای بدنی پراکنده، آه کشیدن، تمایل به تنهایی، آشفتگی، التهاب، سرخ شدن پوست صورت و...
بیماریهای تنیدگی
بیماریها و اختلالاتی که استرس ایجاد میکند یا آن را تشدید میکند، بسیارند، مثلاً: دهانی مثل زخم دهان، تورم گلو، سرماخوردگی، آنفلوآنزا و... گوارشی مثل تهوع، اسهال، کم شدن اشتها، اختلال هضم، سوزش معده، ورم معده، زخم معده، اختلال روده، یبوست و... عضلانی و مفاصل مثل درد عضلات پشت و شانه، کتف و کمر، مفاصل، سردرد، ضایعات مفصلی، روماتیسم و... قلبی، عروقی مثل درد ناحیهی قلب، بالا رفتن ضربان، فشار خون بالا و سختی رگها، سکتهی قلبی... ریوی مثل آسم، سرفه و... پوستی مثل خارش و اگزما، ریزش مو، تاسی، کچلی موضعی، اختلالات پوستی و... تناسلی مثل تکرر ادرار، اختلال قاعدگی، ناتوانی جنسی و... اختلالات روانی مثل انواع اختلالات سوماتوفرم، روان تنی، اضطراب، افسردگی، وسواس، سوء ظن و بدگمانی و... غددی و متابولیسمی مثل پرکاری و کم کاری تیروئید، مسمومیت تیروئید، بیماری قند، رسوب چربی و حتی بیماریهای دشواردرمانی مانند سرطان میتواند در اثر زمینهسازیهای استرس و فشار روحی باشد.
علل و عوامل تنیدگی
علل و عوامل تنیدگی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
عوامل فردی:
هر یک از ما نقشهایی ایفا میکنیم، مثل نقش پدر، همسر، رئیس، مرئوس، همکار، شهروند و... ایفای هر نقشی رفتارهای خاص خود را میطلبد و انتظاراتی را پدید میآورد، گاهی بین این نقشها تضادهایی وجود دارد که ما را متحمل میکند.
گاهی مشخص نبودن نقش باعث فشار میشود، مثلاً کاری که باید انجام دهیم، مشخص نیست و رئیس به دلیل انجام نگرفتن کار از ما عصبانی است. گاهی تعداد نقشهایی که باید ایفا کنیم، زیاد و از توان ما خارج است. مسئولیت زیاد نیز خودش فشارزا است.
یکی دیگر از عوامل فردی سن فرد است. افراد مسن به دلیل تجربه بیشتر فشار کمتری متحمل میشوند. عامل دیگر جنسیت است. خانمها نسبت به آقایان از صبر و شکیبایی بیشتری برخوردارند و تحمل بیشتری در برابر فشار دارند. رژیم غذایی نیز در تحمل ما نسبت به استرس تأثیر دارد. بعضی از غذاها به آرامش ما و در نتیجه به تحمل ما در برابر استرس کمک خواهند کرد.
عوامل گروهی
اولین عامل گروهی وجود یا عدم وجود نیازهای مشترک است. هرچقدر نیازهای یک گروه مشترک و با هم نزدیکتر باشد، فشار کمتری متحمل میشود.
عامل دوم انسجام در گروه است، اختلاف در داخل گروه و بین افراد با یکدیگر فشار زیادی بر افراد وارد میآورد. مشخص نبودن و خوب تعریف نشدن نقشها در داخل گروه عامل دیگری است که هرچقدر نقشها در داخل گروه نامشخصتر باشد، فشار بیشتری بر فرد وارد خواهد آمد.
عوامل سازمانی
نوع کار، نقشی که افراد باید ایفا کنند، خواستههای همکاران، ساختار سازمانی، مدیریت یا رهبری در میزان فشار وارده بر فرد دخیلاند. جو حاکم بر سازمان و فرهنگ سازمان نیز با استرس رابطه دارد، اگر جو حاکم بر سازمانی مثبت باشد، افراد پرتلاش، کاری و مسئولیتپذیر و خلّاق فشار کمتری احساس میکنند.
عامل دیگر نحوهی تقسیم وظایف و شرح وظایف در سطح سازمان است که وظایف باید شفاف و مشخص بوده و قوانین دست و پاگیر نباشد، همچنان که اگر سبک مدیر با سلیقه کارکنان مطابقت نداشته باشد، کارمندان استرس بیشتری را متحمل میشوند. حجم کم کار، حجم زیاد کار، شیفت کاری، حوادث محیط کار، شرایط نامساعد محیط کار (مثل سر و صدا، حرارت، گرد و غبار، مواد شیمیایی،...) احساس عدم امنیت شغلی، عدم توزیع عادلانه امکانات، اختلاف همکاران، کار در شرایط تنهایی، به چالش نگرفتن استعدادهای فرد، ارتقای بی ضابطه، تصاحب پستها توسط افراد بیرون سازمان همه فشارزا هستند.
عوامل فراسازمانی
بعضی از عوامل فشار به خانواده و اجتماعی که در آن زندگی میکنیم، برمیگردد: نامطمئن بودن وضع اقتصادی، نامطمئن بودن وضع سیاسی، بی ثباتی و ناکارآمدی قوانین، نامطمئن بودن تکنولوژی، مشکلات مالی واقتصادی، مشکلات خانوادگی، تحصیل فرزندان، محل سکونت همه میتواند در میزان فشاری که تحمل میکنیم، نقش داشته باشد. حمایتهای خانوادگی وفامیلی نیز درتحمل افراد در برابر فشارها نقش دارند.
مسائل سیاسی اقتصادی نیز باعث ایجاد فشار میشود. رکودهای کوتاه مدت هم موجب افزایش تنش میشود، هنگامی که سیستمهای اقتصادی به قهقرا میروند، سازمانها از نیروی کار خود میکاهند، اضافه کاری کاهش مییابد، تعدادی از کارکنان منتظر خدمات میمانند، حقوقها کاهش مییابد، هفتههای کاری کوتاه میگردد واز این قبیل مسائل که فشارزا هستند.
راهکارهای مقابله با تنیدگی
· یکی از راههای مقابله با عوامل فشار، شهامت برخورد با واقعیت است. باید هر رویدادی را که اتفاق میافتد بپذیریم و پس از پذیرش درآن پدیده به دنبال حکمت ومصلحتی باشیم و روی موضوع بدین صورت بنگریم که چگونه از آن اتفاق به صورت مثبت بهره برداری کنیم، یعنی همه چیز میتواند به یک فرصت تبدیل شده و قابل استفاده باشد. اگر انسان نتواند واقعیتها را بپذیرد و از آن درجهت مثبت استفاده کند دچار حالتی میشود که اصطلاحاً به آن تحلیلرفتگی یا به اصطلاح عامه بریده میگویند.
علائم تحلیل رفتگی عبارتاند از احساس از دست دادن کنترل کارها، عدم علاقه، نداشتن احساس خوبی از کار و شغل خود، بها ندادن به کار، احساس عدم کفایت، احساس قصور و کوتاهی داشتن، تمایل به بی اعتبار کردن کار، احساس نامؤثر بودن، کجخُلق شدن، آداب و معاشرت را رها کردن. در حالت شدید تحلیل رفتگی نیز، احساس قدر ناشناسی از جانب دیگران، احساس اینکه فرد میخواهد همه چیز را رها کند و سر به بیابان بگذارد، بروز مییابد.
· یکی از راهکارها حمایت اجتماعی است و اینکه دوستانی داشته باشیم که با وجود کاستیهای موجود در کارمان ما را تأیید کنند.
· یکی دیگر از راهکارها حمایت اطلاعاتی است دوستانی داشته باشیم که به ما اطلاعات بدهند و یا تجربیات خود را در اختیار ما قرار دهند.
· حمایتهای مالی نیز در برخی موارد میتواند بر شدت فشار بکاهد.
یکی دیگر از راههای مقابله با فشار به وجود آوردن انطباق است. با ایجاد نگرش مثبت در خود نیز میتوانیم خیلی از رویدادها را انگ فشار نزنیم.
|