در این گوش دادن دریافتکننده سعی میکند احساس و معنی پیام فرستنده را درک کند و سپس این درک را به زبان خودش بیان کند و صحت دریافت پیام را از جانب دریافت کننده محک بزند.
کودک زمانی با والدینش ارتباط برقرار میکند که به این رابطه احتیاج دارد. در واقع چیزی درون کودک جریان دارد و موجب ناهماهنگی او شده است. بچه برای برگرداندن تعادل به وجودش تصمیم میگیرد حرف بزند. او رمزی را برای حالت خود انتخاب میکند و میفرستد مانند: «مامان شام کی حاضر میشه» مادر این رمز را میگیرد و میگشاید تا بفهمد درون کودک چه میگذرد. اگر مادر رمز را درست بگشاید میفهمد بچه گرسنه است. اما اگر مادر معنی این جمله کودک را اینگونه معنی کند که او میخواهد چیزی بخورد تا از شام خوردن فرار کند، این مورد سوءتفاهم به وجود آمده است.
این سوءتفاهمیاست که هیچ یک از طرفین رابطه از آن مطلع نیستند و این دقیقاً زمانی است که رابطهی دو نفر خراب میشود. زمانی که مادر با بیان افکارش تعبیر رمز خود را کنترل کند، بچه میتواند به او بگوید که رمز را اشتباه معنی کرده است.
مادر: تو میخواهی قبل شام چیزی بخوری تا سیر شوی و بری قبل از خواب بازی کنی!
بچه: نه مامان واقعاً گرسنهام میخواهم ببینم شام کی حاضر میشود.
مادر: بسیار خوب تو مثل اینکه خیلی گرسنه هستی. الان میرم غذا برایت میآورم.
و بالاخره سوء تفاهم حل شد.
پیام غیرکلامیکودک و گریه کردن:
گشودن رمز توسط والدین. به معنی صحیح پیام رفتاری نوزاد را قبل از تصمیمگیری بیاموزند.
پیام غیرکلامیکودک !غیرکلامیبزرگسال.
والدین بیش از هر کس دیگری قدرت انجام عمل را در ارضای احتیاجات کودک دارند.
کاربرد صحیح گوش دادن فعال در کودک به نوزادان:
والدین زحمت گوش دادن فعال را به خود نمیدهند تا درک خود را از رفتار فرزندشان ارتقا دهند، آنها فوراً به جلو میفهمند و عملی را برای کمک به فرزندانشان انجام میدهند بدون اینکه بفهمند مشکل واقعی بچه چیست؟
مادر میخواهد رابطه کامل گردد و بفهمد بچه به چه چیزی احتیاج دارد یا چه میخواهد.
بچه ارضا نشده باقی میماند و مادر عصبانی شد. اینگونه است که بذر وخیم شدن رابطه و عدم سلامت روانی بچه کاشته شد.
- فقط با کودک بودن مهم نیست. عامل بسیار مهم فعال بودن والدین در گوش دادن دقیق به ارتباط کلامیکودک است تا جایی که بداند درون کودک چه میگذرد و بتواند به طور مؤثری به آنچه او احتیاج دارد و زمانی که احتیاج دارد، بدهند.
- اینکه کودک دیده شود، عاملی نیست که بتواند روی شخصیت بعدی و رشد روانی او تأثیر بگذارد. بلکه عامل مهم گوش دادن مادر به پیامهای خصوصی است که بچه هر روزه در هر احتیاجش برای ما میفرستد تا مادر انعطافپذیر بتواند به سمت راه حلی حرکت کند که حقیقتاً احتیاجات او را برآورده شود.
اصل معتبر:
هنگامیمیتوانید مؤثرترین والدین باشید که در خانه محیطی مناسب برای نوزادان فراهم سازید و احتیاجات او را در به کار بردن، گوش دادن جدی و درک پیامهای مخصوص به خودش برآورده سازید.
والدینی موفق هستند که بتوانند با استواری و ثبات قدم به کودک شانس روبرو شدن با مشکلات خود و یافتن یک راه حل شخصی را بدهند.
والدین نیز حقوقی دارند که دوست دارند بچهها به حرف آنها گوش دهند و حقوق آنها را محترم بشمارند.
اما چگونه والد میتواند حرف بزند یا با بچهها روبرو شود تا رفتاری که برایش پذیرفتنی نیست را تغییر دهد؟
در این مورد مشکل مربوط به والد است؛ یعنی والد مکالمه را شروع میکند. والد فرستنده است، والد تأثیرگذار است. والد میخواهد به خودش کمک کند. حرفش را بزند. والد باید خودش راهحل را بیابد، از راهحل راضی باشد، به احتیاجات خودش اهمیت دهد. والد بیشتر مهاجم است.
زمانی که مشکل متعلق به بچه است، بچه رابطه را شروع میکند، والد شنونده است، والد مشاور است. والد میخواهد بچه کمک کند، والد سنگ صبور است.
والد به کودک کمک میکند راه حل خود را بیابد.
والد راه حل بچه را قبول میکند. به احتیاجات بچه اهمیت میدهد. والد بیشتر پذیرنده است.
نکتهی مهم این است که والدین تشخیص دهند مشکل از جانب کیست؟
فرستادن پیامهای غیرمؤثر:
پیام حاوی راه حل:
1) فرمان دادن: «برو یک چیزی پیدا کن و با آن بازی کن».
2) تهدید کردن: «اگر به من بچسبی عصبانی میشود».
3) وادار کردن: «وقتی کارت تمام میشود وسایلت را جمع کن».
4) پیشنهاد کردن: « ارائهی راه حل: چرا نمیروی بیرون بازی کنی».
- ارائهی راه حل این اثرات را دارد:
- بچهها در مقابل فرمان مقاومت میکنند.
- پیام دادن به بچه میفهماند که من به تو اعتماد ندارم که خودت راه حلت را انتخاب کنی.
- خواستههای والدین مهمتر از خواستههای اوست.
- احساس حقارت، شکست، کنترل شدن و آبرو ریختگی.
والدین شکایت میکنند چرا بچهها احساس مسئولیت نمیکنند.
- زمانی که والدین تمام موقعیتهایی که موجب مسئولیتپذیری بچه میشود را به خاطر خواستهها و نظر خود از او سلب میکنند، بچه چطور میتوانند مسئولیتپذیری و رعایت حقوق دیگران را بیاورند.
فرستادن پیام تحقیرآمیز:
· قضاوت، انتقاد، مقصر دانستن: باید بهتر بدانی، خیلی بی فکر هستی.
· فحش دادن، زشت شمردن: خجالت بکش.
· تفسیر کردن، تشخیص بیماری دادن: میخواهی جلب توجه کنی. تو حسودیت شده.
· درس دادن، راهنمایی کردن: بچههای خوب این کار را نمیکنند.
آثار منفی این پیامها:
- احساس گناه و پشیمانی
- والدین با انصاف نیستند. (من که کار بدی نکردم)
- احساس طرد شدن
- بچهها مقاومت میکنند.
- بچهها به خود والدین بازمیگردند.
- بچهها احساس بیکفایتی و تضعیف اعتماد به نفس میکنند.
- احساس بیارزشی
والدین وقتی آثار سوء تحقیر شدن فرزندانشان را بدانند بسیار مشتاقند راههای مؤثر روبرو شدن با بچهها را بیاموزند.
راههای مؤثر:
وقتی رفتار بچهای برای والدین به دلیل مغایرت و تضاد با نیازهای آنان قابل پذیرش نیست به وضوح والدین دارای مشکل هستند.
والدین تحت فشارند و باید بگذارند بچه بفهمد درون آنها چه میگذرد.
در این شرایط والدین باید از پیام من استفاده کنند.
پیامهای من:
یعنی به بچه بگویند که رفتار غیرقابل آنها چه احساسی به والدین میدهند. این پیامها از پیامهای تو که حاوی علامتی ضعیف برای رساندن احساس والد است، مؤثرتر است.
پیام من =من خسته ام
پیام تو =تو مزاحمی
چرا پیام من مؤثرند؟
1- تأثیرگذاری بر کودکان در رفتار غیرقابل پذیرش.
2- کمتر باعث مقاومت کودک میشود.
والد «دردم اومد هیچ دوست دارم کسی به من لگد بزند» - پیام من
«ای پسر بد، هیچ وقت به هیچ کس اینطور لگد نزن» پیام تو
3- مسئولیت تغییر رفتار را به کودک میدهد.
4- به او اعتماد میشود به طور سازندهای برخورد کند.
5- به خواستههای شما احترام بگذارد.
6- پیام من صادقانهاند، کودک نیز صادق میشود.
7- احتمال کمتر برخورد.
8- فرستادن پیام من نیاز به شهامت دارد. در هر رابطه بیرون ریختن احساسات درونی خود احتیاج به شهامت و احساس امنیت درونی دارد. فرستنده یک پیام صادقانه من خطر شناخته شدن واقعیت وجودش را به خود میخرد. او خود را میگشاید و در معرض دید قرار میدهد و انسان بودنش را ظاهر میکند؛ زیرا او والدین برایشان سخت است خود را به طور غیرواقعی در برابر بچهها قرار دهند چون دوست دارند لغزشناپذیر بدون نقطه ضعف، آسیبناپذیر و لایق جلوه کنند.
برای والدین بسیار آسانتر است که احساسات خود را در زیر یک پیام تو که تقصیر را به گردن بچه میاندازند، پنهان کنند تا اینکه واقعیت درونیشان را نشان ندهند.
صداقت به صمیمیت و بیگانه نبودن والدین با بچهها کمک میکند.
منبع: کتاب فرهنگ تفاهم در عمل، توماس گوردون
|