افزايش اندازهی بدن در اواسط كودكي روند آهستهاي دارد كه در سالهاي پيشدبستاني ادامه دارد. استخوانها بلندتر و قطورتر ميشوند و تمامي 20 دندان شيري جاي خود را به دندانهاي دائمي ميدهند. در 9 سالگي دخترها از نظر اندازهی بدن از پسرها سبقت ميگيرند. كودكاني كه به خانوادههاي مرفه تعلق دارند، به علت تغذيهی خوب و رشد سريع و دستگاه ايمني سالمترند.
در عين حال مشكلات سلامت متعددي در اين دوره وجود دارد كه بعضي از آنها در بين كودكان مرتبه اجتماعي –اقتصادي پايين شيوع بيشتري دارند. شايعترين مشكل بنياني در اواسط كوكي نزديكبيني يا ميوپي است. ميوپي تحت تأثير وراثت و نحوهی مراقبت از چشم كودكان قرار دارد. خيلي از كودكان كمدرآمد بهخاطر درمان نشدن عفونتهاي گوش، در سالهاي پيشدبستاني، شنوايی خود را از دست ميدهند.
چاقي و اضافه وزن در كشورهاي مرفه رو به افزايش است. وراثت، روشهاي تغذيه والدين، عادتهاي خوردن ناسازگارانه، ورزش نكردن نقش مهمي در چاقي دارد. كودكان چاق توسط همسالان خود طرد ميشوند و مشكلات سازگاري جدي دارند.
شب ادراري:
اغلب اوقات علت اين اختلال ناتواني پاسخهاي عضلاني در جلوگيري از ادرار يا عدم تعادل هورموني است كه باعث ميشود در طول شب ادرار زيادي انباشته شود. تنبيه كردن كودك پيشدبستاني بهخاطر شب ادراري فقط موجب وخامت بيشتر آن ميشود. مؤثرترين روش، استفاده از زنگ خطر است كه با اولين نشانههاي رطوبت كودك را بيدار كرده و طبق اصول شرطيسازي عمل ميكند.
آسم:
رايجترين علت غيبت از مدرسه و بستري شدن در كودكي آسم است.
وراثت در آسم دخالت دارد. عوامل محيطي نظير آلودگي هوا، استرسهاي زندگي خانوادگي و دسترسي نداشتن به امكانات بهداشتي باعث افزايش اين بيماري ميشوند.
«رشد شناختي در اواسط كودكي»
پياژه اين مرحله از رشد شناختي را مرحلهی عمليات عيني ناميد. در اين دوره تفكر منطقيتر، انعطافپذيرتر و سازمانيافتهتر از اوايل كودكي است. عمليات ذهني از قواعد منطقي پيروي ميكنند.
نگهداري (6 تا 11 سالگي)
در اين مرحله كودكان بهجاي تمركز بر يك جنبه از تكليف، چندين جنبه آن را هماهنگ ميكنند. آنها ميتوانند تمركززدايي كنند. در اين دوران اگر دو ليوان بلند آب از نظر كودك تعداد آب يكساني دارد آب يكي از ليوانها به ليوان كوتاه و پهن منتقل شود، كودك ميتواند تشخيص دهد كه تغيير در يك جنبه آب (ارتفاع آن) با تغيير در جنبهی ديگر (يعني پهناي ليوان دوم) جبران ميشود و مقدار آب دو ليوان يكسان است.
در اين مرحله كودكان برگشتپذيري نشان ميدهند. ميتوانند به يك رشته مراحل فكر كنند و بعد جهت خود را تغيير دهند و به نقطهی آغاز برگردند.
«طبقهبندي سلسله مراتبي» (6 تا 11 سالگي )
كودكان در پايان اواسط كودكي ميتوانند مسألهی درون گنجي طبقهاي را حل كنند.
آنها از طبقهبندي سلسله مراتبي آگاهي بيشتري دارند و ميتوانند بهطور همزمان روي طبقههاي كلي و اختصاصي تمركز كنند. مثلاً اگر 16 گل به آنها داده شود كه 10 تا آنها قرمز و 6 تا سفيد باشد و از آنها پرسيده شود تعداد گلهاي قرمز بيشتر است يا گلها ميدانند و پاسخ ميدهند تعداد گلها و اگر پرسيده شود تعداد گلهاي قرمز بيشتر است يا گلهاي آبي ميگويند گلهاي قرمز.
اين رشد در بازيهاي كودكان مشاهده ميشود: كلكسيونهاي تمبر، سكه، سنگ در اواسط كودكي متداول است.
«رديف كردن» (6 تا 11 سالگي )
كودكان در اين سن توانايي مرتب كردن چيزها بر اساس طول، وزن و ساير كميتها را دارند كه به آن رديف كردن ميگوييم. ميتوانند چوبهايي با اندازههاي مختلف از كوتاهترين تا بلندترين را ردبف كنند.
كودكان پيشدبستاني بزرگتر از عهدهی آني كار برميآيند ولي مرتكب خطاهاي زيادي ميشوند و طول ميدهند تا خطايشان را اصلاح كنند. در مقابل كودكان 6 تا 7 ساله طبق يك برنامهی تنظيم از عهدهی اين كار برميآيند.
مسألهاي كه كودكان باید براي حل آن به صورت ذهني رديفبندي كنند، دشوارتر است.
اين توانايي كه استنباط فرارونده ناميده ميشود نيز در اين سن مشهود است. مثلاً اگر چوبAبلندتر از چوبBو چوب Bبلندتر از چوبCباشد، كودك از سن 9 يا 10 سالگي ميتواند استنباط ذهني كند كه چوب Aاز چوب Cبلندتر است تا قبل از آن نميتواند اين تكليف را درست انجام دهد.
«استدلال فضايي»
پياژه دريافت كودكان دبستاني شناخت دقيقتري از فضا دارند و اين شناخت در توانايي جهت دادن آنها ديده ميشود. كودكان بين 7 تا 8 سالگي چرخش ذهني را آغاز ميكنند. آنها ميتوانند چپ و راست مكانهايي را كه اشغال نكردهاند، بهدرستي تشخيص دهند.
در حدود 8 تا 10 سالگي كودكان ميتوانند با استفاده از راهبرد راه رفتن ذهني كه طي آن حركات يك نفر را در طول يك مسير تجسم ميكند، نحوهی رسیدن از يك محل به محل ديگر را به خوبي مشخص كند.
محدوديتهاي تفكر عمليات عيني (6 تا 11 ساگي)
تفكر عملياتي يك محدوديت مهم دارد، كودكان فقط زماني ميتوانند بهطور منظم و منطقي فكر كنند كه با اطلاعات عيني سروكار داشته باشند بتوانند مسقيماً آنها را مشاهده كنند.
عمليات ذهني آنها در مورد مسائل انتزاعي ضعيف است.
كودكان 8 تا 10 ساله ميتوانند دريابند كه اگر چوب Aاز Bو BازCبلندتر باشد پس چوبAازCبلندتر است ولي اگر به آنها گفته شود قد تام از سالي و سالي از مري بلندتر است پس چه كسي بلندترين است؟ آنها تا 11-12 سالگي نميتوانند اين مسأله را بهراحتي حل كند. كودكان مرحله به مرحله در تكاليف عمليات عيني تسلط مييابند. كودكان دبستاني نميتوانند اصل كلي نگهداري را درك كنند و بعد آن را در مورد كليهی موقعيتهاي مربوطه به كار ببرند، بلكه به نظر ميرسد كه آنها منطق هر مسأله را بهطور جداگانهاي درك ميكنند.
«پردازش اطلاعات» (6 تا 11 سالگي )
بين 6 تا 12 سالگي زمان لازم براي پردازش اطلاعات بهسرعت كاهش مييابد.
به دليل سرعت تفكر به خاطر تغييرات در مغز كه احتمالاً علت آن ميليندار شدن و كاهش سيناپس در مغز است. تفكر كارآمدتر، توانايي پردازش اطلاعات را افزايش ميدهد؛ زيرا كساني كه سريعتر فكر ميكنند ميتوانند در يك زمان اطلاعات بيشتر را نگه دارند و روي آن كار كنند.
افزايش بازداري شناختي يعني توانايي مقاومت كردن در برابر اطلاعات نامربوط از زمان نوباوهگي به بعد بهبود مييابد. در اواسط كودكي پيرفت چشمگيري دارد. كودكان دستاني بيشتر از كودكان پيشدبستاني از راهبرهاي فكري استفاده ميكنند.
«توجه» (6 تا 11 سالگي )
در اوسط كودكي توجه به سه صورت گزينشي، انعطافپذير و برنامهريزي (برنامهدار) ميشود. بين 6 تا 9 سالگي كودكان براي گزينش اطلاعات از راهبردهاي گوناگون استفاده ميكنند، عملكرد آنها بهطور آشكار بهبود مييابد.
كودكان دبستاني توجه خود را بهصورت انعطافپذير با درخواستهاي لحظهاي موقعيتها تنظيم ميكنند. كودكان دبستاني تفكر برنامهريزي كننده دارند؛ يعني فكر كردن پيشاپيش به يك رشته اعمال و اختصاص دادن توجه به آنها كه در اواسط كودكي پيشرفت زيادي ميكند. آنها ميتوانند در تكاليف به طور منظم تصميم بگيرند ابتدا چه كار و بعد چه كاري ار انجام دهند؟
«راهبردهاي حافظه» (6 تا 11 سالگي )
1- مرور ذهني: آنها بارها و بارها اطلاعات را براي خودشان تكرار ميكنند.
2- سازماندهي: كودكان موارد مربوطه را با هم سازماندهي ميكنند.
3- ربط: آنها بين دو يا چند قعطه اطلاعات مختلف كه از طبقهی واحدي نيستند، رابطه يا معني مشترك ايجاد ميكنند.
اين راهبردها تواناي بازيابي كودك را افزايش ميدهد.
«فراشناخت»
در اواسط كودكي فراشناخت گسترش مييابد. كودكان دبستاني ذهن را عامل فعال و سازندهاي در نظر ميگيرند و نظريهی منسجمي را دربارهی ذهن پرورش ميدهند.
خودگرداني شناختي: به عمل آوردن آنچه فرد دربارهی آن (تفكر) ميداند، در اواسط كودكي و نوجواني به آهستگي رشد ميكند.
«هشوبهر»
در سالهاي دبستاني هوشبهر ثبات بيشتري مييابد و با پيشرفت تحصيلي همبستگي بالايي دارد. اغلب آزمونهاي هوش نمرهاي كلي و نمراتي براي عوامل عقلاني مجزا دراختيار ميگذارند.
مقياس هوشي استنفورد –بنيه و مقياس هوشي و كسلر براي كودكان آزمونهاي هوشي هستند كه وسيعاً بهصورت فردي بهكار برده ميشوند.
«رشد زبان» (6 تا 11 سالگي)
واژگان يك كودك 6 ساله 10000 كلمه است.
در پايان سالهاي دبستاني حجم واژگان كودك به 40000 كلمه ميرسد.
برخورد متفكرانه كودكان دبستاني با زبان، به آنها امكان ميدهد معاني چندگانه كلمهها را درك كنند. آنها ميفهمند خيلي كلمهها مانند خنك و عالي معاني رواني و مادي دارد.
«يادگيري دو زبان در يك زمان»
كودكان به دو صورت ميتوانند دو زبانه شوند:
1- فراگيري دو زبان در يك زمان در اوايل كودكي.
2- يادگيري زبان دوم بعد از تسلط يافتن بر زبان اول.
براي زبان دوم هم دورهاي حساس وجود دارد. كودكاني كه بين 3 تا 7 سالگي فراگيري انگليسي را شروع كرده بودند در آزمون زبان مانند افراد بومي بودند.
«مدرسه» (6 تا 11 سالگي)
زماني كه حجم دانشآموزان كلاس به پايينتر از 13 تا 17 دانشآموز برسد، پيشرفت تحصيلي بهتر ميشود. آنهايي كه در كلاسهاي آزاد هستند متفكران نقد كنندهاي ميشوند كه به تفاوتهاي فردي احترام ميگذارند و نگرش مثبتتري نسبت به مدرسه دارند.
دانشآموزان مبتلا به عقبماندگي خفيف و معلوليتهاي يادگيري اغلب در كلاسهاي عادي و معمولاً از طريق ادغام و درون گنجي كامل، گمارده ميشود.
سرآمدي، هوشبهر بالا، خلّاقيت زياد و استعداد استثنايي را شامل ميشود. آزمونهاي خالقي تفكر واگرا را بررسي ميكنند كه با تفكر همگرا كه در آزمونهاي هوش بر آن تأكيد ميشود، فرق دارد.
منبع: روانشناسی رشد، جلد 1
|