تعريف برنامهريزي
زندگي انسان ابعاد مختلف دارد و هر بُعد ناظر بر يكي از نيازهاي اوست. انسان ناگزير است دست به انتخاب بزند و مطابق علايق و نيازهاي خود هدفهاي مناسب را برگزيند. تعيين هدفهاي مطلوب به دقت در تشخيص نياز بستگي دارد. فرد بايد روشها و وسايل رسيدن به هدف را انتخاب كند تا با بهكار بردن دقيق و اصولي آنها امكان تحقق هدفها فراهم شوند. با توجه به اينكه نقاط قوت و ضعف تصميمگيريها در عرصهی عمل معلوم ميشود، پس از اجراي اصول و روشهاي انتخاب شده بايد ارزشيابي بهعمل آيد.
به مجموعهی فعاليتهاي منظم كه از تعيين هدف شروع ميشود و با انتخاب روشها و وسايل متناسب با هدف ادامه پيدا ميكند و سپس به اجرا درميآيد و ارزشيابي ميشود، برنامهريزي گفته ميشود. بهعبارت ديگر «برنامهريزي عبارت است از طرحريزي برای دستيابي به هدف معين.»
طرحريزي آموزش و پروش: به تهيهی برنامهريزي اطلاق ميشود كه هدفي كاملاً مشخص و قابل اندازهگيري و ارزشيابي داشته باشد و محدودهی زماني اجرايي آنها معلوم باشد. همچنين منابع مالي و انساني و فني مورد استفاده در برنامه نيز به طور مشخص تعيين شده باشد.
برنامهريزي نيروي انساني: شامل برنامهريزي براي تربيت عموم كاركنان است و مستقيماً با برنامهريزي اقتصادي مربوط است.
برنامهريزي آموزشي: برنامهريزي آموزشي كليهی ابعاد و اركان آموزش و پرورش را در برميگيرد و تمام انواع آموزش و پرورش چه اجتماعي، اقتصادي، فردي، ابتدايي، متوسطه، عالي، رسمي يا غير رسمي، چه توسط سازمانهاي آموزش و پرورش يا مؤسسات و سازمانهاي ديگر، همه را شامل ميشود. بهعبارت ديگر « برنامهريزي آموزشي عبارت است از كاربرد روشهاي تحليلي در مورد هر يك از اجزاء نظام آموزشي و هدف آن استقرار يك نظام آموزشي كارآمد است».
اهميت برنامهريزي آموزشي: براي كارآمدي نظام آموزشي، بايد بين اجزاء آن از يك طرف و بين نظام آموزشي با نظامهاي ديگر جامعه از طرف ديگر ارتباط مفید و مؤثر وجود داشته باشد. انجام اين مهم وظيفهی برنامهريزي آموزشي است. آنچه كه در برنامهريزي آموزشي اهميت دارد، وقوف به ارتباط و تعامل اين زير نظامها با نظام كل است.
سطوح برنامهريزي آموزشي: برنامهريزي آموزشي در سه سطح انجام ميگيرد:
سطح فراسوي كلان: در اين سطح برنامهريزان آموزشي همگام با سياستگذاران و مديران كشور هدفهاي كلي آموزش و پرورش را در ارتباط با نيازهاي نهادها و سازمانهاي ديگر جامعه تعيين ميکنند. نتيجه در اين سطح بازده ناميده ميشود.
سطح كلان: در اين سطح هدفهاي كلي آموزش و پرورش به هدفهاي دورههاي تحصلي تجزيه ميشوند. نتيجه در اين سطح «برونداد» ناميده ميشود.
سطح خُرد: دانشآموزان براي رسيدن به هدفهاي يادگري بايد دانشها،مهارتها، و نگرشهايي كسب كنند. اين موارد كه ابعاد مختلف يادگري را تشكيل ميدهند دراين سطح تعيين ميشوند.
ارتباط سطوح برنامهريزي: سطوح برنامهريزي به يكديگر مترتبط هستند و اين ارتباط برنامهريزي صحيح را تضمين ميكند.
برنامهريزي درسي: برنامهريزي درسي به يادگيري و طراحي عناصر و عوامل مختلف آن مربوط ميشود. مجموعهی قواعد و ضوابطي كه به همهی عوامل و عناصر يادگيري منطق و سازمان ميدهد و به فعاليتهاي ياديگري نظام ميبخشد برنامهی درسي گويند.
معناي لغوي كري كيولم: كري كيولم از نظر لغت از كلمهی لاتين Currerبهمعناي راهي كه بايد طي شود گرفته شده است. مفهوم برنامهی درسي يعني «راهي كه بايد ميشود» با كاركردهاي تاريخي مدرسه متناسب دارد.
ديدگاه رشد و توسعه فرآيندهاي ذهني عقلي: در اين ديدگاه برنامهی درسي خدمت رشد و توسعه فرايندهاي ذهني نگريسته ميشود. حاميان اين ديدگاه مخالف سرسخت انتقال اطلاعات و دانش به دانشآموزان هستند و براي آن هيچ ارزشي قايل نيستند. با توجه به اين ديدگاه برنامههاي درسي بايد به فرآيندها توجه كرده و آنها را محور آموزش و تعليم و تربيت قرار دهند. كاري كه بلوم Bloomدر طبقهبندي حيطهی شناختي ارايه داد حاوي همين پيام است. برنامهی درسي مبتني بر اين ديدگاه اغلب از نوع برنامههاي «مسأله محور» است.
منطقگرايي علمي: طرفداران اين ديدگاه معتقدند كه كاركرد و نقش اصلي مدرسه، عبارت است از تقويت و رشد قواي ذهني دانشآموزان در آن دسته از موضوعات درسي كه ارزش بالاي يادگيري دارند. ديدگاه منطقگرايي علمي بر محتوا تأكيد ميكند. اين ديدگاه بر روي تقويت قواي ذهني فرد تكيه دارد. در چارچوب هر موضوع درسي، بهترين محتوا و مهمترين ايدهها، مقولههاي هستند كه بايد به دانشآموزان عرضه شوند. اين گروه همواره سخن از آثار بزرگ و ايدههاي بزرگ به ميان ميآورند.
تحقق خود: در اين ديدگاه فرد عبارت از محور و منبع اطلاعات و تصميمات برنامهی درسي است. طراحي برنامههاي منطبق با اين ديدگاه ايجاب ميكند كه معلمان در مدرسه برنامههاي درسي خود را با هماهنگي و همفكري دانشآموزان تهيه كنند. برنامهی درسي زاييدهی كنش و واكنش دوستانه ميان معلم و دانشآموز است كه فرآيند برنامهريزي موسوم به «معلم - دانشآموز» را تشكيل ميدهد.
بازسازي اجتماعي يا تطابق اجتماعي:
در اين ديدگاه نيازهاي جامعه بر نيازهاي فرد مقدم شمرده ميشود. دو نظريه در اين ديدگاه وجود دارد: نظريهی «حال نگر» و نظريهی «آينده نگر».
نظريهی حالنگر معتقد است كه تعليم و تربيت بايد براي تطبيق وضعيت موجود اجتماع سوق داده شود.
نظريهی «آيندهنگر» معتقد است كه در عين اينكه برنامههاي درسي بايد بر مبناي نيازهاي اجتماع بنا شود، لازم است در عوض جامعهی حاضر، به نيازهاي جامعهی مطلوب و آرماني توجه كند.
وجه اشتراك اين دو نظريه اين است كه هر دو اجتماع را منبع اساسي اطلاعات برنامهريزي درسي محسوب ميکنند.
تحليلي بر نگرشها و تعريفهاي برنامهی درسي: در برنامهی درسي نه اصالت با نيازها و خواهشهاي فرد است و نه اجتماع اصالت دارد و نه فرآيندهاي ذهني بايد تنها محور برنامه قرار گيرد و نه ميراث فرهنگي و انضباطها تنها دليل وجودي مدارس را تشكيل ميدهند، بلكه با ايجاد اعتدال بين اين ابعاد و عوامل بايد زمينهاي را بريا رشد و اعتلاي همه جانبهی شخصيت خود فراهم کرد.
تعريف جامع و مانع: برنامهی درسي به محتواي رسمي و غير رسمي، فرآيند محتوا، آموزشدهي آشكار و پنهان اطلاق ميگردد كه بهوسيلهی آنها فراگير تحت هدايت مدرسه دانش لازم را به دست ميآورد، مهارتها را كسب ميكند و گرايشها، قدرشناسيها و ارزشها را در خود تغيير ميدهد.
|