-توصيف تشخيص
علائم: اختلال استرس پس از ضربه (PTSD)عكسالعمل به يك حادثه تروماتيك شديد است ماند مرگ، تهديد، آسيب فيزيكي جدي باشد به سلامت جسماني است. سه مجموعه اصلي علائم شامل: 1)تجربه مجدد تروما (شامل خاطرات، خوابهاي وحشتناك ديدن يا فلاش بك؛ 2) اجتناب از نشانههاي دروني و بيروني با تروما (كه شامل احساس بيحسي و يا گسستگي باشد)؛ 3) برانگيختگي افزايش يافته (بيخوابي، تحريك پذيري، تمركز حواس مختل و گوش به زنگ بودن) ميباشد.
-شيوع و سر دوره: شيوع PTSDدر جامعه نمونه 1% تا 14% تخمين زده شد. عوامل زمينهساز شامل تاريخچه خانوادگي اختلال ذهني، بيماريهاي روانپزشكي قبل، سوءرفتار والدين و .. است.
- عوامل ژنتيكي / زيستي نقش كمي رابازي ميكند و عوامل محيط نقش مركزي را دارد.
- شرايط همبود، بين 60% تا 100% از روان رنجوران PTSDدست كم با يكي ملاكهاي اختلالات محور Iمواجهه ميشوند. سوء استفاده از مواد و افسردگي، (اختلال پاتيك، آگورافوبيا، اختلال وسواس فكري عملي و فوبي اجتماعي) اختلالات شخصيت فردي، ضد اجتماعي ، پارانویید شديد ، وسواس فكري –عمل و اختلالات شخصيت اسكيزوئيد اختلالات همنود هستند.
- تشخيصهاي افتراقي PTSDاز اختلال تطابق بهوسيله شدت حادثه تروماتيك تمايز داده ميشود، حوادث بايد شديد باشد. يك تشخيص افتراقي مبهم با PTSDشامل تمارض است.
- درك اختلال استرس پس از ضربه با اصطلاحات شناختي –رفتاري:
- عوامل رفتاري: اضطراب و ديگر هيجانات تجربه شده در طول يك حادثه تروماتيك، به ذهن و خاطره بيمار درباره منظرها،صداها و ... كه طي يك حادثه اتفاق افتاده است. اين فرايند يك شكل از شرطيسازي كلاسيك است. دومين قسمت شامل اجتناب است كه بهطور فزاينده اي بهعنوان يك استراتژي مقابلهاي مورد استفاده قرار ميگيرد.
- عوال شناختي: يك مدل شناختي تركيبي از جزئيات و عناصر مدل رفتاري است. در هنگام تجربه تروما در شخص ساختار ترس در حافظه شكل ميگيرد كه تركيبي از 3 عنصر محركها پاسخها و معاني مرتبط با محرك و پاسخها. اين ساختار ترس برنامهاي را براي فرار از خطرشكل ميدهد –تنش بين نياز براي يافتن معني و نياز براي اجتناب فرد از يك حالت برانگيختگي زياد است
- نتايج مطالعات براي درمان شناختي –رفتاري : مطالعات اوليه نوعاً، حساسيتزدايي منظم از طريق مواجهه مورد استفاده قرار دارند.
علاوه بر مواجهه 2 تكنيك ديگر بازسازي شناختي (معناي عناصري ساختار ترس) و آموزش مديريت اضطراب (تن آرامي، جرات آموزي، توقف فكر و حواس پرتي، تجسم و پس خوراند زيستي) است.
-ارزيابي و درمان:
عقلاني سازي وطرحريزي درمان:پكيج درماني تركيبي از آموزش مديريت اضطراب ، مواجهه طولاني و بازساي شناختي است كه علائم PTSDرا مورد خطاب قرار ميدهد.
- سنجش: بسياري از بيماران مرزي بين علائمشان و واقعه نميسازند يا نسبت به مذاكره راجع به تروما بيميل هستند.
ارزيابي باليني اوليه از تروما و علائم وابسته: با توجه به شيوع بالايي PTSDدر ميان جمعيتهاي باليني، همه بيماران بدون توجه به مشكلات ارائه شدهشان بايد در رابطه با تاريخچه تروما مورد بررسي قرار گيرند. شاريط همبود بايد ارزيابي شود (شامل افسردگي و ديگر اختلالات اضطرابي) هر مسئله مالي يا حقوقي مرتبط با PTSDبايد پيگيري شود و تمارض بايد رد شود و نيز عملكرد بيمار پيش از اختلال بررسي شود. اگر تروما شامل آسيب فلزي است شناسايي نقايص شناختي احتمالي مورد ارزيابي قرار مي گيرد.
ملاحظات دارويي: دارو بهعنوان درمان جانبي نسبت به درمان اوليه PTSDشامل ضدافسردگيها، سبز و دياژپينها تثبيت كنندههاي خلق و نوروليپتيكها هستند.
-اجتماعي شدن به منظور درمان: بيماران بايد درباره PTSD، منطق درمان و گزينههاي درماني آموزش ببينند.
- آموزش مديريت اضطراب: هدف اين آموزش فراهم آوردن روشهايي براي بيمار در مقابله با برانگيختگي زياد و ديگر هيجانات و واكنشهاي فيزيولوژييك در تجربه مجدد نزد ماست تا احساس خود –كفايتيشان را افزايش دهد و در تحمل برانگيختگي ضروري براي مواجهه وفرايند هيجاني تروما كمك كند كه شامل تنفس آرامي، تن آرامي ماهيچهاي پيشرونده، تجسم، توقف فكر و حواسپرتي ميباشد.
- مواجهه: 3 هدف مواجهه خاطره تروما، دلايل بيروني و دروني و موقعيتهاي كه بايد اجتناب شوند.
مواجهه تصوري باخاطره تروما مواجهه زنده براي موقعيتهاي اجتنابي براي بيمار اجرا ميشود.
-در بازسازي شناختي در PTSDتفكرات اتوماتيك تحريف شده بيمار، فرضيات ناسازگارانه و طرحوارههاي بدكاركرد مرتبط با تروما مورد هدف قرار ميگيرد تا بيمار به ديدگاهي متعادلتر (در نظر گرفتن جهان بهعنوان محدودهاي بيخطر، در نظر گرفتن اتفاقات بهصورت قابل پيشبيني و قابل كنترل) دست يابد.
- مقابله با مشكلات زندگي: در كل هر مشكلي كه بهطور بالقوه با درمان تداخل كند نياز است قبل از اينكه مواجهه آغاز شود، مورد بررسي قرار گيرد. بازسازي شناختي، مواجهه و آموزش مهارتها، حضور همسر و ... را ميتوان براي مشكلات زندگي بهكار برد.
- تشخيص و اصلاح مشكلات در طي درمان، مقاومت در انجام مواجهه: كه در اينجا بايد درك بيمار از منطق مواجهه مورد بررسي قرار گيرد شكست در مضطرب شدن طي مواجهه: بايد بر نياز به تجربه اضطراب بهطور موقت به منظور بهتر شدن تأكيد شود.
غرق شدن در اضطراب در مدت مواجه: بايد به قسمت قبلي داستان برگرديد تا بيمار به آن قسمت خوگيري پيدا كند.
شكست در خوگيري: علت آن است كه مواجهه به مدت طولاني و كافي ادامه نيافته است.
-عدم قبول تكيف خانه: با شناخت عوامل اين امتناع بايد مزايا يا مضرات تكليف مورد تجديد نظر قرار گيرد.
- مرحله خروج از درمان: چهار ملاك بايد كسب شده باشد قبل از اينكه بيمار آماده خاتمه درمان باشد.
1-علائم بهقدر كافي تسكين يافته باشد. 2- بيمار بتواند درباره تروما بدون احساس غوطهور شدن در هيجان بحث كند. 3- اجتناب با عملكرد روزانه بيمار تداخل نكند. 4- تحريفات شناختي مهم اصلاح شده باشند.
|