مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
مرضیه ذبیحی
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
منبع کنترل لوینسون
جهت ایجاد مطالب مدیریت سایت ـ امیر علیزاده رهور مطالب مرتبط با صفحه اول سایت ـ مدیریتمنبع کنترل لوینسون
ارسال شده در تاریخ: 4 تیر 1396

پرسشنامه منبع کنترل لوینسون


چه كسي سرنوشت شما را تعيين مي كند ؟ به عبارت دقيق تر ،‌ چه چيزي سرنوشت شما را تعيين مي كند ؟ این پرسشنامه شامل تعداد سوال درباره نگرش است . هر سوال به یک نظر رایج مربوط می شود . پاسخ خوب یا بد ، صحیح یا غلط وجود ندارد . حتما با برخی سوالات موافق و با برخی دیگر مخالف خواهید بود . هر سوال را به دقت بخوانید و بعد بگویید تا چه اندازه با آن موافق یا مخالف هستید . برای نشان دادن درجه موافقت یا مخالفت خود ، معیاری را که پیش از سوالات آمده است ؛ در نظر بگیرید.
6=خیلی موافق     5= تا اندازه ای موافق     4= کمی موافق     3= کمی مخالف     2= تا اندازه ای مخالف     1= خیلی مخالف
1- این که بتوانم رئیس یک گروه باشم ، به توانایی هایم بستگی دارد.
2- زندگی مرا اغلب رویدادهای تصادفی کنترل می کنند.
3- احساس می کنم که رویدادهای زندگی مرا ، تا اندازه زیادی ، افراد قدرتمند تعیین می کنند.
4- این که به هنگام رانندگی تصادف بکنم یا نه ، به توانایی های من بستگی دارد.
5- وقتی برای خود برنامه ای تنظیم می کنم ، مطمئن هستم که تا آخر آن را انجام خواهم داد.
6- معمولا برایم غیر ممکن است که به بد شانسی معتقد نباشم.
7- وقتی به هدف خود می رسم ، معمولا به خاطر خوش شانسی خودم هست.
8- هر چند توانایی های خوبی دارم ، بدون کمک افراد با نفوذ ، نمی توانم به مقامی برسم.
9- تعداد دوستانی که دارم ، به خوبی و نجابت من بستگی دارد.
10- معتقد هستم که آن چه باید اتفاق بیفتد ، اتفاق می افتد.
11- زندگی مرا اغلب اشخاص مسلط کنترل می کنند.
12- این که با اتومبیل تصادف بکنم یا نه ، کاملا شانسی است.
13- افرادی مثل من خیلی کم شانس دارند که ، به هنگام درگیری با منافع گروه های فشار منافع شخصی خود را حفظ کنند.
14- به نظر من عاقلانه نیست که برنامه بلند مدت داشته باشیم ، زیرا خیلی از کارها به شانس بستگی دارد.
15- برای به دست آوردن آن چه می خواهم ، باید به افراد بالاتر از خودم متوسل شوم.
16- برای آن که به مقامی برسم ، بستگی به این دارد که در شرایط و در موقعیت خوبی قرار بگیرم.
17- اگر افراد با نفوذ مرا دوست نداشتند ، مسلما دوستان زیادی پیدا نمی کردم.
18- در مورد آن چه باید در زندگیم اتفاق بیفتد ، تا اندازه ای می توانم خوب تصمیم بگیرم.
19- معمولا این توانایی را دارم که علایق شخصی خود را حفظ کنم.
20- این که با اتومبیل تصادف کنم با نه ، تا اندازه زیادی به سایر رانندگان بستگی دارد.
21- وقتی به هدفم می رسم ، معمولا به این علت است که به شدت تلاش می کنم.
22- برای عملی کردن طرح های خود ، باید مطمئن باشم که آنها با نظر کسانی که بر من تسلط دارند ، هماهنگ هستند.
23- زندگی مرا اعمال خودم تعیین می کنند.
24- این که دوستان کم یا زیادی داشته باشم ، اصولا به سرنوشت بستگی دارد.

 

 

 

منبع كنترل دروني ، شانس و افراد مسلط ( تهيه كننده : حنا لوينسون )

دروني بودن

اين آزمون، در واقع،‌ تجديد نظر و تكميل شده مقياس شخصيت جوليان راتر است كه خودش آن را مقياس منبع كنترل درونيبيروني مي نامد . بنابراين ، ابتدا دارندگان منبع كنترل دروني و دارندگان منبع كنترل بيروني را توضيح داده ،‌ بعد به تفسير لوينسون از اين ويژگي شخصيت بپردازيم .

به عقيده راتر ، يكي از ابعادي كه افراد را از يكديگر متمايز مي كند ، درجه كنترلي است كه تصور مي كنند بر رويدادهاي زندگي دارند . به سخن ديگر ، اين كه تا چه اندازه معتقد باشيم بر رويدادهاي مؤثر بر زندگي خود كنترل داريم ، عاملي است كه موجب تماييز ما از يكديگر مي شود . كساني كه معتقدند تلاش هايشان مي توانند امور را تغيير دهند ، مثلاً مي توانند در كار موفق شوند ، ازدواج خوبي داشته باشند و به هدف هايشان برسند ، افراد دروني ناميده مي شوند . كساني كه معتقدند ، هر كاري انجام دهند چندان فرق نخواهد كرد ، خود را به مهره هاي شطرنج تشبيه مي كنند كه سرنوشت ، شانس يا قدرت ديگران آن ها را جا به جا مي كنند ، افراد بيروني ناميده مي شوند . افراد دروني و افراد بيروني ، به شيوه هاي كاملاً معني دار تفاوت دارند . به طور كلي ، دروني ها پوياتر ، بيدارتر و بيشتر درگير تلاش هايي هستند كه زندگي خود را هدايت و كنترل كنند . بيروني ها معتقدند كه هر كاري انجام دهند نمي توانند پيشرفت كنند . آن ها انتخابي ندارند جز پذيرش آن چه سرنوشت برايشان تعيين مي كند . در تأييد اهميت اين بُعد از شخصيت ، يكي از تحقيقات نشان مي دهد كه بيماران مسلول دروني ، از شرايط خود آگاهي بهتري دارند ،‌ براي حفظ سلامتي خود بيشتر نيرو صرف مي كنند و ، در مقايسه با افراد بيروني ، بهتر هم موفق مي شوند . مقياس لوينسون ،‌ به مقياس منبع كنترل دروني بيروني اصلي بيشتر شباهت دارد ، مگر اين كه بيروني ها را به دو گروه فرعي تقسيم مي كند : كساني كه معتقدند سرنوشت آن ها را افراد قدرتمند كنترل مي كنند و كساني كه معتقد هستند زندگيشان در اختيار شانس است ، هر دو گروه منبع كنترل بيروني دارند.

بيروني هايي كه در مقياس هاي شانس و افراد مسلط نمرات بالايي به دست مي آورند ، ورق هاي برنده زيادي در دست ندارند . آن ها عصبي ، مملو از كينه ، بي اعتمادي ،‌ تحريك پذير ، افسرده هستند و عزت نفس پاييني دارند . البته منظور اين نيست كه دروني ها از مشكلات رواني رنج نمي برند ، بلكه آن ها نيز به اختلال هاي رواني گرفتار مي شوند . اما بيروني ها دنيا را خصمانه و خطرناك مي دانند و معتقدند كه براي تغيير دادن اوضاع ، كاري از دست آن ها بر نمي آيد . آن ها ، نسبت به زندگي ،‌ ديدگاه وحشتناك و فاجعه آميز دارند .

يكي از جنبه هاي جالب بيروني ها و دروني ها اين است كه منبع كنترل آن ها ، بر حسب برخي شرايط ، نوسان پيدا مي كند . دروني ها تمايل دارند تسلط خود را حفظ كنند ، زيرا معتقدند كه بايد منبع رويدادهاي شادي باشند كه براي آن ها اتفاق مي افتد ، در حالي كه بيروني ها ، هميشه در دريايي از دلسردي ها غوطه مي خورند و معتقدند كه نمي توانند هيچ رويداد شادي آوري ايجاد كنند .

 

فرض كنيد از شما مي خواهند كاري انجام دهيد كه خيلي برايتان آشنا نيست . مثلاً ساختن كلمات . بدين صورت كه فهرستي از حروف به هم ريخته مثل ( ا ب ا ز ر ) را در اختيار شما مي گذارند و مي خواهند كه آن ها را طوري كنار هم بگذاريد كه كلمات با معني ساخته شود . وقتي كارتان به پايان مي رسد ، به شما مي گويند كه نمره بسيار خوبي به دست آورده ايد . نمره خود را چگونه تفسير مي كنيد ؟ افراد دروني ، كه عزت نفس بالايي دارند ، بدون ترديد جملاتي شبيه اين مي گويند : ( جاي تعجب ندارد ، من آدم باهوشي هستم و استفاده از كلمات را خوب مي دانم ) يا ( خوب ، تا مي توانستم تلاش كردم و بهترين پاسخ ها را فراهم آوردم ) . بيروني ها ، بر عكس ، احتمالاً چنين خواهند گفت : ( احتمالاً اين كار آسان است ) يا ( من آدم خوش شانسي هستم ) . معمولاً بيروني ها نمي توانند بپذيرند كه لياقت موفقيت هاي خود را دارند. بر عكس ، آن ها مي توانند خود را ، به علت شكست هايي كه مرتكب مي شوند ، سرزنش كنند . اگر به آن ها بگويند كه كار را خوب انجام نداده اند ، بدون ترديد چنين پاسخ خواهند داد : ( خوب ، در اين نوع كارها توانايي خوبي ندارم . ) اما دروني ها ، بر عكس ، وقتي شكست مي خورند ، منبع كنترل خود را به طور استثنايي تغيير شكل مي دهند . بنابراين ، يك فرد دروني ، در مقابل كسي كه به او بگويد كار را خوب انجام نداده است ، احتمالاً چنين پاسخ خواهد داد : ( خوب ، اين كار براي همه مشكل است ) يا ( شما به اندازه كافي وقت نداديد ، يا از اول نگفتيد كه وقت خيلي محدود است ) .

پيامد جالب ديگر متغير منبع كنترل ، به راهبردهاي تصميم گيري مربوط مي شود . براي روشن تر شدن مطلب ، دانشجويي را در نظر مي گيريم كه در يكي از روستاهاي ايران بزرگ شده ، ديپلم گرفته و حالا در يكي از دانشگاه هاي تهران قبول شده است . خوشحال ، روراست و بسيار علاقه مند است كه هر چه زودتر با فرهنگ تهران و تهراني آشنا شود . پيش يكي از دانشجويان تهراني مي رود ، پس از سلام و معرفي خود ، از او مي پرسد كه نظرش درباره شخصيت رئيس جمهور چيست. پاسخي نمي شنود . از دو نفر ديگر نيز مي پرسد باز با ناكامي روبرو مي شود . اگر اين دانشجو دروني باشد ، بدون ترديد رفتار دانشجويان تهراني را در نظر خواهد گرفت و شيوه خود را عوض خواهد كرد . او متوجه خواهد شد كه شيوه به كار رفته با شكست روبرو شده است و بايد شيوه ديگري پيش بگيرد . اما اگر دانشجوي مورد بحث ما بيروني باشد ، احتمالاً پيش نفر چهارم نيز خواهد رفت و از او خواهد پرسيد : ( نظر شما درباره شخصيت رئيس جمهور چيست؟ ). دروني ها تمايل دارند راهبردهاي خوب را نگهدارند و راهبردهايي را كه با شكست روبرو مي شوند كنار بگذارند . بر عكس ، بيروني ها با اين خطر روبرو هستند كه پس از موفقيت روش خود را تغيير دهند و روشي را نگهدارند كه شكست خورده است . درست مثل اين است كه به خود مي گويند : ( خوب ، اين روش ، اين بار موفقيت آميز نبوده است ، احتمالاً دفعه بعد موفقيت آميز خواهد بود ) . مي گويند كه بيروني ها از خطاي ادراكي شرط بندي رنج مي برند ، بدين ترتيب كه اگر ده بار متوالي يك سكه را به هوا بيندازند و هر ده بار هم طرف شير رو كند ،‌ بار يازدهم خواهند گفت كه طرف خط رو خواهد كرد. افراد تيپ دروني از خود خواهند پرسيد كه نكند هر دو طرف سكه شير باشد .

تيپ هاي دروني و بيروني ، اين ويژگي هاي متمايز را نيز ، مثل ساير ويژگي هاي شخصيت ، در طول رشد خود ياد مي گيرند . تغيير دادن رفتاري كه در طول عمر آموخته شده هميشه كار دشواري است . بنابراين ، اگر نتيجه شما در مقياس دروني بودن متوسط و در دو مقياس ديگر بالا باشد ، براي تغيير دادن آن ها تلاش زيادي لازم خواهد شد ، اما اگر بخواهيد مي توانيد ! شانس يا قدرت كساني كه مي خواهند شما را تحت كنترل خود داشته باشند در آن هيچ نقشي نخواهد داشت . اگر خودتان را گول مي زنيد كه نمي توانيد در موقعيت خود هيچ تغييري به وجود آوريد ،‌ كمي درنگ كنيد و به افرادي بينديشيد كه با شرايطي شبيه شرايط شما روبرو بوده اند و بر اثر تلاش هاي خود توانسته اند آن ها را تغيير دهند . به راهبردها و فنون خاصي كه شخصاً مي توانيد به كار ببريد بينديشيد . به دفعاتي فكر كنيد كه تلاش هاي شما موفقيت آميز بوده است و اغلب اين موقعيت ها را يادآوري كنيد . در واقع ، اگر برخي چيزها كلاً خارج از كنترل ماست ، در مقابل ، اعتقاد به اين كه تلاش هاي ما مي توانند بارور باشند ، مي تواند راه را براي يك زندگي شاد ، سالم و تؤام با خوشبختي باز كند .

اقدام کننده: شیما خمسه ای
تعداد مشاهده: 848