مقياس احساس ناراحتي از موفقيت(پديده غلط انداز )
این پرسشنامه شامل جملاتی است که احساسات و نگرش های شما را درباره خودتان و استعدادهایتان منعکس می کنند . درستی این جملات را ، در ارتباط با خودتان و با استفاده از مقیاس زیر مشخص کنید.
(کاملا درست) 7 6 5 4 3 2 1 (کاملا غلط)
1- در مجموع ، مردم تمایل دارند مرا خیلی شایسته تر از آن چه واقعا هستم تصور کنند.
2- مطمئن هستم که سطح فعلی عملکردهای من براساس استعداهای واقعی من است.
3- گاهی می ترسم از این که مردم مرا ، آن طور که هستم ، کشف نکنند.
4- تعریف های مردم درباره هوش خودم را به آسانی می پذیرم.
5- فکر می کنم که ارزش خوشبختی ها ، قدرشناسی ها و تعریف های دیگران را دارم.
6- گاهی به این فکر می افتم که عملکرد فعلی من با تحصیلاتی که ادامه می دهم ، نتیجه یک اشتباه است.
7- مطمئن هستم که در آینده موفق خواهم شد.
8- احساس می کنم جایگاهم متناسب با توانایی هایم نیست.
9- شخصیت و جذابیت من ، افراد قدرتمند را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.
10- فکر می کنم که تا این مرحله از زندگیم ، خیلی کارها انجام داده ام.
11- به هنگام بحث ، وقتی با استاد یا کارفرما مخالف هستم ، نظر خودم را صراحتا اعلام می کنم.
12- وقتی خودم را برای شکست آماده می کنم ، اغلب در انجام دادن برنامه ها یا پاسخگویی به یک آزمون موفق می شوم.
13- احساس می کنم که اغلب ، اسرار خودم را از مردم پنهان نگه می دارم.
14- شخصیت های خصوصی و عمومی من یکسانند (خودم را به مردم همان طور نشان می دهم که هستم).
مطالبی درباره پدیده غلط انداز
منظور از این موضوع چیست ؟ وقتی موفق شدم از دولت فرانسه ، برای ادامه تحصیلات ، بورس بگیرم و خیلی راحت خودم را به دانشگاه پُل والری ، واقع در جنوب فرانسه ، ساحل خوش آب و هوای دریای مدیترانه ، برسانم و با انبوه دانشجوياني كه از سراسر دنيا آمده بودند روبرو شوم ، متقاعد شدم كه واقعاً در اثر شانس به آن جا رسيده ام . آري ، رفتن به فرانسه براي اخذ دكتري روان شناسي ، آن هم با هزينه خود دولت فرانسه ، را در خواب هم نمي ديدم و اگر مي ديدم ، بلافاصله مي گفتم : ( شتر در خواب بيند پنبه دانه ، گهي لُپ لُپ خورد گه دانه دانه ) . همه كلاس ها پر و سهميه همه استادها تكميل شده بود . برخي دانشجويان در لحظه هاي آخر منصرف شده بودند و در نتيجه از من دعوت كردند كه به جاي آن ها ثبت نام كنم ، تنها براي اين كه تعداد دانشجويان به حد نصاب برسد . بنابراين ، بيشتر متقاعد شدم كه آن جا جاي من نيست و موفق نخواهم شد حتي نوشتن پايان نامه را آغاز كنم .
خيلي طول نكشيد كه فهميدم به اندازه همكلاسي هايم توان دارم . جزو چند نفري بودم كه در اولين امتحان آمار نمره قبولي اخذ كرده بوديم ، بنابراين جا داشت كه از ميزان هوش خود نگران نباشم . اما احساس غلط انداز بودن ، در طول سال ها ، بارها در من به وجود آمد . وقتي براي اولين بار به عنوان مدرس وارد دانشگاه شدم ، همين احساس دوباره پيدا شد . پيش خود گفتم ، اين يكي واقعاً شانس است كه رو مي كند و بعيد است كه خيلي دوام داشته باشد . اما ، پيش از آن كه اولين سال خدمتم به پايان برسد ، يكي از مقاله هايم در مجله دانشگاه چاپ شد و اولين كتابم نيز در همان زمان به چاپ رسيد . بنابراين ، برايم دلايل قوي پيدا شد كه به حق اين موفقيت را به دست آورده ام و توانايي لازم براي عهده دار شدن آن را دارم .
احساس این که در جای خود قرار نگرفته ام ، بارها و بارها و با شدت بیشتر به سراغ من آمد ، مخصوصاً زمانی که در سال 1363 دست نوشته های کتاب ( راهنمای عملی روان شناسی تجربی ) را ، برای چاپ ، به انتشارات آستان قدس رضوی ارسال کردم و خودم نیز به مشهد رفتم تا با ویراستار کتاب از نزدیک تماس داشته باشم . در آن زمان هر کسی نمی توانست کتاب روان شناسی تجربی ترجمه یا تألیف کند و آستان قدس رضوی نیز کتاب هر کسی را چاپ نمی کرد . پیش خود می گفتم که چگونه به آن جا رسیده ام ؟ مسلماً ویراستار دست نوشته ها را خوانده بود و در مورد توانایی من نیز یک دید کلی پیدا کرده بود . وقتی با او تماس گرفتم ، معلوم شد که کتاب مورد قبول واقع شده است . همان جا متوجه شدم که کتاب روان شناسی تجربی را تنها افراد مهم ترجمه نمی کنند بلکه افراد کاملاً عادی نیز ، مثل من ، می توانند ترجمه کنند .
از اولین کلاس دکتری من نزدیک به 30 سال می گذرد ، تقریباً برایم اتفاق نمی افتد که احساس کنم در جای خود قرار نگرفته ام و یک فرد غلط انداز هستم . اما این احساس ، به طور پنهانی ، مرا آزار می دهد . وقتی همسرم ، به شدت علیه من عصبانی می شود ، اظهار می دارد که من اصلاً راضی بشو نیستم ! وقتی کتابی در دست تألیف یا ترجمه دارم ، پیش خود می گویم آیا ناشری حاضر خواهد شد آن را به چاپ برساند ؟ وقتی قرارداد چاپ کتاب را امضا می کنم ، پیش خود می گویم : آیا واقعاً از چاپ بیرون خواهد آمد ، با استقبال مردم روبروخواهد شد یا به درد مقواسازها خواهد خورد ؟ همین طور ، دایماً در احساس موفقیت دشواری دارم .
برای کسب ( احساس غلط انداز بودن و در جای خود قرار نگرفتن ) یکی دو شیوه وجود دارد . مسیر مرا والدین تعیین کرده اند . آن ها ، حتی زمانی که اولین مدرسه را در تبریز دایر می کردند ، از سن مدرسه رفتن گذشته بودند ، بنابراین هرگز نمی توانستند انتظار داشته باشند که به تحصیلات عالیه بپردازند . خود من نیز ، پیش از دیپلم گرفتن ، دوستی نداشتم که والدین آن ها تحصیلات دانشگاهی داشته باشند . یادم می آید که پدر و مادرم ، از مشاهده موفقیت من در تحصیلات دبیرستانی ، بسیار خوشحال می شدند . آن ها در خواب هم نمی دیدند که من وارد دانشگاه شوم . به نظر آن ها ، پزشکان ، وکلا و استادان دانشگاه ها از کُرات دیگر می آمدند ، آن ها در همسایگی ما زندگی نمی کردند . بنابراین ، تعجب نداشت كه وقتي در محوطه سرسبز دانشگاه پُل والري قدم مي زدم ، تابستان ها به كنار ساحل لاجوردي مديترانه مي رفتم ، از ديدن مناظر بسيار زيباي شهرهاي نيس و كان لذت مي بردم ، هزينه چند سال تحصيل را پيشاپيش در بانك ذخيره داشتم ، ماهي دو برابر هزينه ام بورس دريافت مي كردم ، از مسكن و غذاي دانشجويي نيز بهره مي بردم و .... مي بايستي احساس مي كردم كه آن جا جاي من نيست . تا آن روز ، برادران و خواهران من چنين موفقيتي به دست نياورده بودند و هرگز فكر نكرده بودند كه من نيز ، به عنوان اولين فرزند خانواده ، به چنين موقعيتي دسترسي پيدا كنم .
دومين نوع احساس غلط انداز بودن احساسي است كه والدين تأييد و سيراب كرده اند ، اما اين بار براي ويژگي هايي متفاوت از آن چه بايد داشت تا موفق شد . زني را مي شناسم كه در شغل خود بسيار ماهر و وارد است . به هنگام كودكي ، والدينش هميشه او را ، به خاطر جذابيت و زيبايي خاصي كه داشته است ، تمجيد مي كردند . پدر و مادر اين خانم خيال مي كردند كه او روزي موفقيت بزرگي كسب خواهد كرد ، زيرا هيچ كس نمي تواند در مقابل جذابيت او مقاومت كند . آن ها واقعاً حق داشتند . خانم مذكور به طور كامل موفق شده است ، اما نمي تواند خود را از فكري كه دايماً آزارش مي دهد خلاص كند . وي معتقد است كه استعدادهايش موجب پيشرفت او نشده بلكه زيبايي ، جذابيت و مورد توجه ديگران بودن او را در جهت موفقيت سوق داده است . او نيز ، درست مثل من ، سال ها انتظار كشيده است تا احساس كند در جاي خود قرار دارد . او مي داند كه تنها قيافه و جذابيت نمي توانند بيست سال موفقيت كاري را موجب شوند . او از خود مي پرسد كه آيا ، بدون داشتن اين احساس مزاحم ( غلط انداز بودن ) يا ( در جاي خود نبودن ) مي تواند جلوتر برود ؟ آيا در برنامه هاي جاه طلبانه تر وارد نخواهد شد ؟ آيا در دانشگاه بهتري مشغول خواهد شد ؟ شايد هم رييس دانشگاه شود ، به شرط اين كه به توانايي خود براي تصدي آن باور داشته باشد .
اگر در مقياس پديده غلط انداز نمره بالايي به دست آوريد ، بدون ترديد مي دانيد كه اين احساس ممكن است شما را متأثر كند . درست مثل آن خانم و من ، احتمال دارد كه به دشواري موفقيت هاي خود را بپذيريد و اهدافي براي خود تعيين كنيد كه كمتر واقع گرا باشند . خيلي خوشحال خواهيد شد از اين كه بدانيد اين ويژگي با گذشت زمان از بين مي رود . متأسفانه ، ممكن است اين روند 20 سال طول بكشد . با اين همه ، مي توانيد اين فرآيند را سرعت بخشيد ، بدين صورت كه آگاهانه در آن جهت قدم برداريد . وقتي موفقيت كسب مي كنيد ، بدانيد كه در اثر تلاش هاي بي وقفه خودتان به دست آمده است . احتمال دارد كه شانس و ظاهر زيبا كمي كمك كرده باشند ، اما كساني كه فقط روي اين دو عامل حساب مي كنند ، خيلي سريع حاشيه مي روند . پاستور ، دانشمند و كاشف فرانسوي ، گفته است : ( شانس فقط براي ذهن هاي آماده است ! ) يعني كسي كه تلاش مي كند ، آماده استفاده از فرصت هاست . هميشه هدفتان اين باشد كه از موفقيت هاي خود لذت ببريد . موفقيت خود را جشن بگيريد و اطرافيان را براي شركت در اين جشن و لذت بردن از آن دعوت كنيد . به همه آشنايان موفقيت خود را اطلاع دهيد . كساني كه احساس مي كنند در جاي خود قرار نگرفته اند ، موفقيت ها را دست كم مي گيرند . اين عمل بسيار مخرب است .
و اگر در مسير خود ، بر حسب تصادف ، رو دست بخوريد و ناكام شويد ( چنان كه من و آن خانم تجربه كرده ايم ) ، در همه موارد از قبول عاملي كه شكست شما را اجتناب ناپذير مي كند ، بپرهيزيد . اگر هرگز از پشت بام نيفتاده ايد ، دليلش اين است كه هرگز تا لب بام نرفته ايد . اگر تا به حال شكست نخورده ايد ، احتمالاً به اين دليل بوده كه موفق هم نشده ايد يا ، دست كم ، بهتر موفق نشده ايد . تصميم بگيريد بعد از اين از تمام توانايي خود كار بكشيد ، مطمئن باشيد كه به هر مقامي برسيد ، نتيجه تلاش خود شما خواهد بود و شكست زماني است كه آرزوهاي خيلي بزرگ داشته باشيد .
|