مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
طیبه صابر
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
دلبستگی
جهت ایجاد مطالب مدیریت سایت ـ امیر علیزاده رهور مطالب مرتبط با صفحه اول سایت ـ مدیریتدلبستگی
ارسال شده در تاریخ: 28 مهر 1398

دلبستگی عبارت است از پیوند عاطفی عمیقی که با افراد خاص در زندگی خود برقرار می‌کنیم، طوری که باعث می‌شود وقتی با آن‌ها تعامل می‌کنیم، احساس نشاط و شعف کرده و به هنگام استرس از اینکه آ‌ن‌ها را در کنار خود داریم، احساس آرامش کنیم. نوباوگان در پایان سال اول زندگی، به افراد آشنایی که نیازهای جسمانی آن‌ها را برآورده کرده‌اند، دلبسته می‌شوند.

به بچه‌های این سن نگاه کنید که چگونه برای توجه خاص، والدین خود را انتخاب می‌کنند و روی آن‌ها انگشت می‌گذارند. برای مثال، وقتی که مادر وارد اتاق می‌شود، فرزند او لبخند دوستانه عمیقی می‌زند. وقتی مادر او را بغل می‌کند، صورت مادر را نوازش می‌کند، موی او را می‌کاود و تنگ به او می‌چسبد. وقتی احساس ترس یا اضطراب می‌کند، به آغوش او پناه می‌برد و به او می‌چسبد.


نظریه فروید در مورد دلبستگی:
فروید اولین کسی بود که اظهار داشت پیوند عاطفی نوباوه با مادر، مبنای تمامی روابط بعدی است و پژوهش درباره پیامدهای دلبستگی، با دیدگاه فروید هماهنگ است. اما در مورد دلبستگی، مجادله نظری شدیدی هم صورت گرفته است. نظریه روان کاوی، تغذیه را شرایط اولیه‌ای در نظر می‌گیرد که والدین: نوزادان به کمک آن این پیوندهای عاطفی را برقراری می‌کنند رفتارگرایی هم بر اهمیت تغذیه تاکید می‌کند.
اما به دلایل دیگر، بنابر توجیه مشهور رفتارگرا، زمانی که مادر گرسنگی بچه را رفع می‌کند، بچه‌ها یاد می‌گیرند نوازش‌های نرم، لبخندهای گرم و کلمه‌های تسلی بخش او را ترجیح دهند. گر چه تغذیه، زمینه ساز مهمی برای رابطه نزدیک است، دلبستگی به ارضای گرسنگی وابسته نیست.


کردار شناختی دلبستگی
این روزها ، نظریه کردار شناختی دلبستگی ، مقبول‌ترین نظریه درباره پیوندهای عاطفی نوباوه با مراقبت‌کننده است. به عقیده کردارشناختی خیلی از رفتارهای انسان، در تاریخ ما به این علت تکامل یافته‌اند که به بقای ما کمک می‌کنند. جان یولبی (1969) که اولین بار این دیدگاه را در مورد پیوند نوباوه - مراقبت‌کننده مطرح کرد، از تحقیقات کنراد لورنز در مورد نقش‌پذیری بچه غازها الهام گرفت او معتقد بود که بچه انسان، مانند بچه حیوانات، از یک رشته رفتارهای فطری برخوردار است که به نگه‌داشتن والد نزدیک او، کمک می‌کند و احتمال محفوظ ماندن بچه از خطر را افزایش می‌دهد. تماس با والد، ضمنا تضمین می‌کند که بچه تغذیه خواهد شد، اما بولبی محتاطانه اشاره کرد که تغذیه مبنای دلبستگی نیست. در عوض پیوند دلبستگی، خودش مبنای زیستی قدرتمندی دارد و می‌توان آن را در بستر تکاملی بهتر شناخت، بستری که بقای گونه در آن اهمیت بسیار زیادی دارد.


دلبستگی در چهار مرحله ایجاد می‌شود:
به عقیده بولبی، رابط نوباوه با والد، به صورت یک رشته علایم فردی آغاز می‌شود که والد را به طرف نوباوه می‌کشاند. به مرور زمان پیوند عاطفی صمیمی ایجاد می‌شود که توانایی‌های جدید شناختی و هیجانی از آن حمایت می‌کند.


مرحله پیش دلبستگی (تولد تا 6 هفتگی)
انواع علایم فطری، چنگ زدن، لبخند زدن، گریه کردن و زل زدن به چشمان والدین به نوزادان کمک می‌کنند تا با سایر انسان‌ها تماس نزدیک برقرار کنند. وقتی که مادرها پاسخ می‌دهند، نوباوگان آن‌ها را ترغیب می‌کنند نزدیک بماند، زیرا وقتی آن‌ها را بلند می‌کنند، نوازش می‌کنند و به آرامی با آن‌ها صحبت می‌کنند، تسلی می‌یابند. نوزادان در این سن می‌توانند صدای مادر خودشان را تشخیص دهند. اما آن‌ها هنوز به مادر دلبسته نیستند، زیرا اهمیتی نمی‌دهند که با فرد ناآشنایی به سر برند.


مرحله دلبستگی در حال انجام (6 هفتگی تا 8-6 ماهگی)
در طول این مرحله ، نوباوگان به مراقبت‌کننده آشنا به صورتی پاسخ می‌دهند که با یک غربیه فرق دارد. اما با اینکه نوباوگان می‌توانند مادر خود را تشخیص دهند، در صورتی که از او جدا شوند، هنوز اعتراض نمی‌کنند. بنابراین، دلبستگی در حال انجام است، ولی هنوز ایجاد نشده است.


مرحله دلسبتگی واضح (8-6 ماهگی تا 18 ماهگی -2 سالگی)
تاکنون دلبستگی به مراقبت‌کننده آشنا به وضوح مشهود است. نوباوگان، اضطراب جدایی نشان می‌دهند، یعنی وقتی که فرد بزرگسالی که به او تکیه کرده‌اند آن‌ها را ترک می‌کند، ناراحت می‌شوند اضطراب جدایی بعد از 6 ماهگی در همه بچه‌ها وجود دارد و تا حدود 15 ماهگی شدید می‌شود. نوباوگان و کودکان نوپای بزرگ‌تر، غیر از اعتراض کردن به ترک والد تلاش می‌کنند تا او را نزد خود نگهدارند.

به عقیده بولبی، کودکان در نتیجه تجربیات خود در طول این چهار مرحله، پیوند عاطفی با ثباتی با مراقبت‌کننده برقرار می‌کنند که در غیاب والدین می‌توانند از آن به عنوان یک پاگاه امن، استفاده کنند. این بازنمایی درونی، جزء مهمی از شخصیت می‌شود که به عنوان الگوی واقعی درونی، یا یک رشته انتظارات درباره در دسترس بودن شخصیت‌های دلبستگی و احتمال فراهم آوردن حمایت در مواقع استرس، عمل می‌کند. این تصویر ذهنی، الگو یا راهنمایی برای کلیه روابط صمیمی در آینده می‌شود، از کودکی و نوجوانی تا دوران بزرگسالی.

منبع: سایت رشد

تاریخ آخرین ویرایش: 1 آبان 1398 - 17:59:18
اقدام کننده: سمانه شاکری
تعداد مشاهده: 1037