به هنگام پاسخگویی به کودکان، کلماتی را که آنها به کار بردهاند تکرار نکنید! باعث اعتراض آنها میشود.
کودک: من دیگه بهرامو دوست ندارم.
مادر: یعنی دیگه بهرامو دوست نداری.
کودک ( بارنجش ): من هم که همین حرفو زدم.
· بعضی از نوجوانان به هنگام ناراحتی ترجیح میدهند اصلاً صحبت نکنند تنها حضور پدر و مادر برای آنها آرامبخش است.
· وقتی کودک احساس پر تنشی را ابراز میکند با خونسردی و تنها با گفتن کلمات صحیح، واکنش نشان ندهید!
· والدین نباید فراتر از حد احساسات کودک خود واکنش نشان دهند.
· کودکان دوست ندارند القابی که به خود میدهند، از طرف والدین هم تکرار شود.
جلب همکاری
حال میخواهیم در مورد کمک به والدین برای کنار آمدن با بعضی از احساسات منفی خودشان صحبت کنیم. یکی از موجبات اصلی سرخوردگی پدر یا مادر بودن تلاش برای آموزش رفتار قابل قبول ما و اجتماع به کودکان است. دراین موضوع تضاد نیازها مطرح است. بزرگسالان همیشه به نشانههایی از ادب، نظم و تربیت و نظافت نیازمندند. درصورتی که این امور برای کودکان هیچ اهمیتی ندارد. هرچه والدین برای قبول رفتارهای اجتماعی به فرزندشان شدت عمل بیشتری به خرج میدهند کودکان مقاومت بیشتری نشان میدهند.
کمی به بایدها و نبایدهایی که در طی روز به فرزندانتان میکنید، فکر کنید، آنها را یادداشت کنید. خود را کودکی تصور کنید که به حرفهای پدر یا مادر خود گوش میدهید. اجازه بدهید کلمات در شما نفوذ کنند. چه احساسی پیدا میکنید؟
سرزنش و متهم کردن
مادر: بازهم که جای انگشتهای کثیف تو روی در مونده! چرا همیشه این کارو میکنی.
احساس کودک: وجود در مهمتر از وجود من است.
کودک: به دروغ میگم کارمن نبوده. من آدم کثیفیام. من تحقیرشدهام.
به کاربردن القاب ناخوشایند
مادر: هوا امروز زیر صفره، ولی تو یه کاپشن نازک پوشیدهای! چرا اینقدر احمقی؟ وای ... چه کار واقعاً احمقانهای!
احساس کودک: او درست میگه. من کودکم و کاری بلد نیستم. دیگه چرا تلاش کنم؟ خود را در کودکی تصور کنید. اجازه بدهید کلمات و بایدها و نبایدهای روزمره ( والدین ) در شما نفوذ کند. از شنیدن این کلمات چه احساسی پیدا میکنید؟
تهدیدها
اگه یه دفعه دیگه به او لامپ دست بزنی، کتک میخوری.
احساس کودک: وقتی نگاه نمیکند، من به لامپ دست میزنم.
تصور کنید کودکی هستید و این کلمات پدر و مادر خود را میشنوید. سعی کنید احساسی را که از شنیدن این کلمات در شما ایجاد میشود، دریابید.
اوامر
مادر: به تو دستور میدهم همین الان اتاقت رو تمیز کنی.
احساس کودک: سعی کن منو مجبور کنی. نمیخوام از جام تکون بخورم.
سخنرانی و موعظه
پدر: فکر میکنی قاپیدن کتاب از دست من کارخوبی است؟ میبینم که متوجه رفتار صحیح نیستی. اگه میخوای کسی با تو رفتار صحیح داشته باشد توهم باید رفتار صحیح داشته باشی. توکه نمیخوای کسی کتاب رو از دست تو بقاپه. میخوای؟
احساس کودک: ها ها ها ... کی به این حرفا گوش میده، من بی ارزشم، دلم میخواد یه جای دور برم، خسته کننده است. خسته کننده است.
هشدارها
مادر: مواظب باش، دستتو میسوزونی.
احساس کودک: چطورمیتونم روپای خودم بایستم.
حواستو جمع کن، این طوری زیر ماشین میری.
هر کار بکنم توی دردسر میافتم.
ژاکتتو بپوش و گرنه سرما میخوری.
اظهارنظرهای شدید و غلیظ
والدین: شما دو نفر چقدر جیغ میزنید. چه بلایی میخواید سرمن بیارید. مریضم، باعث حملهی قلبی من میشید.
این موهای سفید منو میبینی؟ از دست تو اینطوری شده تو داری منو روانهی قبرستان میکنی.
احساس کودک: من مقصرم! تقصیر منه که مامان مریضه؟ چه اهمیتی داره؟
مقایسهها
مادر: چرا نمیتونی مثل برادرت باشی. اون خیلی زود کارشو انجام میده.
احساس کودک: مادر همه رو بیشتر از من دوست داره.
مادر: خواهرت خیلی خوب و تمیز غذا میخوره.
احساس کودک: از خواهرم متنفرم.
طعنه وکنایه:
مادر: آخه اینم لباسه که تو پوشیدی. خال خالی!
احساس کودک: من تحقیرشدم.
امروز حتماً خیلیها از سلیقهی تو تعریف میکنن!
گیج شدم. کاش جوابش رو میدادم.
آیندهنگری
دربارهی کارنامهات دروغ گفتی. درسته؟ با این وضع میدونی بزرگ شدی چه کاره میشی؟ یه نفری که هیچ کس اونو قبول نداره؟
احساس کودک: مامان راست میگه. من هیچی نمیشم.
منبع: کلیدهای گفتن و شنیدن با کودکان و نوجوانان؛ (چگونه به کودکان کمک کنیم تا با احساسات خود کنار بیایند؟)
|