مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
مرضیه ذبیحی
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
انضباط و ديسيپلين از نگاه كودك(2)
4-کودک و نوجوان 1-کودک 5-کودک و خانواده 2-انضباط و ديسيپلين از نگاه كودكانضباط و ديسيپلين از نگاه كودك(2)
ارسال شده در تاریخ: 2 بهمن 1393

«رهنمودهاي عملي كودك به بزرگسالان در خصوص انضباط»

7- به من بازخورد بده

اگر كاري مي‌كنم كه مورد تأييد تو است، آن را به من بگو. تو هميشه كارهايي را كه دوست نداري و من انجام مي‌دهم به من گوشزد مي‌كني. اگر كاري مي‌كنم كه آن را مي‌پسندي لازم است به من بگويي دوست داري من آن را بيشتر انجام دهم.

به ياد داشته باش، بهترين تعليم و آموزش آن است كه خشنودي و رضايتت را نسبت به كارهاي خوبم به من اعلام كني و بگويي كه آن را دوست داري. تو مرا وقتي كه مي‌توانم تا 5 بشمارم ستايش و تشويق مي‌كني يا هنگامي كه مي‌توانم تمام تكه‌هاي پازلم را تكميل كنم برايم كف مي‌زني؛ اما هرگز به خاطر اين‌كه توانسته‌ام كنار برادر يا خواهر كوچك‌ترم آرام و ساكت بنشينم و خوابش را به هم نزنم تشويق نمي‌كني يا وقتي كه اسباب‌بازي‌هايم را پس از بازي روزانه جمع مي‌كنم توجه نشان نمي‌دهي و تمجيدم نمي‌كني.

مشابه همين مسأله وقتي است كه من از خود همکاري نشان مي‌دهم يا در خانه كار مي‌كنم يا كمكي انجام مي‌دهم يا با ديگر بچه‌ها همراهي مي‌كنم. آن وقت به من توجه كن. به عبارتي ديگر وقتي كه «بچه‌ی خوبي» هستم نياز به توجه و دقت تو دارم. همچنان كه وقتي گرسنه و خسته‌ام نياز به استراحت و غذا دارم. متأسفانه برخي اوقات چنين درمي‌يابم كه تنها راه جلب توجه تو انجام دادن كاري است كه دوست نداري.

اگر زماني كه كار درستي انجام مي‌دهم، من و عملم را ناديده بگيري، آن‌گاه تصميم خواهم گرفت، كار غيرقابل‌قبولي را انجام دهم، تا مقداري«توجه» دريافت كنم. من حتي اين‌كه با صداي بلند سرم داد بكشي يا از يك فعاليت دلخواهم محرومم كرده، به كار ديگري وادارم سازي را ترجيح مي‌دهم، به اين‌که هيچ توجهي از طرف تو دريافت نكنم. روح و روان من با «توجه» تغذيه مي‌كنند.

8- نيت عملم را محترم بشمار

به ياد داشته باش اگر چه برخي اوقات كارهايي كه سعي دارم انجام دهم نتيجه‌ی خوبي ندارد، اما نيت و منظورم خير و خوب بوده است. ازاين رو گاهي اوقات براي اجراي نيات خوبم نياز به كمك و ياري دارم. مثلاً هنگامي كه تلاش مي‌كنم تا لكي را از روي سفره يا فرش پاك كنم ممكن است به دليل عدم مهارت و تجربه، لك بزرگ‌تري ايجاد كنم. يا زماني كه خواهر يا برادر كوچك‌ترم را بغل مي‌كنم، من اين كار را با تمام شور و هيجان و انرژي‌ام انجام مي‌دهم از اين رو ممكن است برخي اوقات باعث شود، كه او به گريه بيفتد.

وقتي كه تلاش مي‌کنم كمكت كنم وسايلي را كه خريده‌اي به آشپزخانه حمل كني، ممكن است آن‌ها را بين راه بيندازم يا از دستم بيفتد و خساراتي وارد شود؛ اما من قصد خوبي داشته‌ام و مي‌خواسته‌ام به تو كمك كنم و از خودم همكاري نشان دهم. اما وقتي كه تو بر سرم فرياد مي‌كشي و با عصبانيت با من برخورد مي‌كني گيج و مبهوت مي‌شوم و نمي‌توانم درك كنم كه تو چطور نيت خير مرا ناديده مي‌گيري.

9-مدل خوبي باش

به طور عيني به من نشان بده كه چطور كار درست را انجام دهم. سعي كن الگوي خوبي برايم باشي. من بيشتر از آنچه تو با كلام به من مي‌گويي از حركات و رفتار تو ياد مي‌گيرم. من گيج مي‌شوم، وقتي تو محكم در اتاق را به هم مي‌كوبي يا بر سرم جيغ مي‌كشي كه «آرام باش».

زماني كه به هر دليل به صورتم سيلي مي‌زني بدون توجه به آن‌كه، چه كلماتي را به كار مي‌گيري يا چه حرفي مي‌زني، اين‌گونه برداشت مي‌كنم كه به من مي‌گويي: اگر تو قوي‌تر از فرد ديگري باشي سيلي زدنش اشكالي ندارد. هنگامي كه تو مرا به خاطر گاز گرفتن ديگري گاز مي‌گيري، نمي‌دانم چه نتيجه‌اي بگيرم. چرا كسي كه مرا دوست دارد و از من مراقبت و پرستاري مي‌كند مرا آزار مي‌دهد؟

بنابراين عمل تو اين نكته را به من القا مي‌كند كه چون تو نيز به هنگام خشم با گاز گرفتن هيجان خود را تخليه مي‌كني، پس گاز گرفتن اشكالي ندارد. نمي‌فهمم كه چرا من بايد هر چه را در بشقابم هست تا ته بخورم، ولي بابا مي‌تواند بعضي چيزها مثل كلم را از غذايش جدا كرده و نخورد. همواره به من تذكر مي‌دهي كه قبل از دست زدن به غذا بايد دست‌هايم را بخوبي بشويم، ولي بارها شده كه خودت از بيرون آمده‌اي و يكراست به سراغ يخچال رفته‌اي و چيزي برداشته‌اي، بدون اين‌كه دست‌هايت را شسته باشي. اين‌ها نكاتي است كه من را بر سر دو راهي مي‌گذارد و من نمي‌دانم كه مي‌توانم رفتار تو را الگو قرار دهم يا نه.

10- اجازه بده تا بدانم

بگذار تا بدانم که واقعاً موضوع از چه قرار است. تو چه کارهايي را واقعاً دوست نداري كه من انجام دهم و چه کارهايي کمتر باعث رنجش‌ات مي‌شود. اجازه بده تا به اين‌ها از طريق صدا و واكنش‌هاي رفتاري‌ات پي ببرم. اگر هنگامي كه كشوي لباس‌هايم را بيرون ريخته‌ام، يا انگشتم را در قالب کره‌ی صبحانه فرو برده‌ام يا سعي داشته‌ام كه پريز برق را با پيچ گوشتي محكم كنم و يا بي‌مهابا بدون توجه به اين طرف و آن طرف به وسط خيابان دويده‌ام، تو به يك شيوه يکسان پاسخ و واكنش نشان دهي، من اين پيام را دريافت خواهم كرد، كه همه‌ی اين اعمال از اهميت يكساني برخوردار است.

تو بايد در مورد كارهايي كه خيلي مهم هستند قوي، سخت‌گير و مقاوم باشي. من نياز دارم تا بدانم چه موقع از دست من خيلي عصباني هستي و چه موقع كمتر تا بدين وسيله بتوانم سلسله مراتب اهميت كارها را بفهمم و رفتارم را متناسب با آن‌ها تنظيم كنم.

11- من موجودي فعالم

من آدمي فعال هستم و نياز دارم تا در محيط، جنب و جوش و فعاليت کنم. همواره دوست دارم كه به كاري مشغول باشم. هر چه كم سن و سال‌تر باشم، برايم سخت‌تر است كه در يك گوشه ساكت بنشينم. بعضي وقت‌ها تو از من زيادي توقع داري به همين خاطر وقتي كه نمي‌توانم انتظارات تو را بر آورده كنم مرا سركش و شيطان مي‌خواني. مثلاً من نمي‌توانم در مطب دكتر بيش از چند دقيقه ساكت و بي‌فعاليت روي صندلي بنشينم. چنانچه اين كار ر انجام دادم، مطمئن باش كه اين نشانه‌اي است بر اين‌كه زياد حالم خوش نيست و يك چيزيم مي‌شود.

12-يادگيري در عمل

من با انجام دادن و دست كاري كردن اشياء چيز ياد مي‌گيرم. من با دست‌ها و پاهايم همانند ذهنم فكر مي‌كنم؛ بنابراين اگر چيزي مورد علاقه‌ام قرار گيرد، با دست‌هايم به سمتش مي‌روم تا آن را تجربه كنم. من نياز به جست‌وجو، كاوش و تجربه دارم تا دنياي اطرافم را كشف كنم. برخي اوقات اين‌گونه تلاش‌ها به طور نامناسبي جهت‌گيري و اجرا مي‌شود چون هنوز جنبه‌هاي مختلف واقعيت و جهان خارج را نمي‌شناسم.

تا اين‌كه بزرگ‌تر شوم، نياز دارم كه تو كمكم كني تا اشياء را لمس كنم. اما اگر آن‌ها را از دسترس من دور نگه داري يا سعي كني براي حفاظت من يا هر دليل ديگري آن چيز را خودت به من بياموزي فرصت كشف و تجربه را از من خواهي گرفت و در آن صورت هميشه بايد متكي به ديگري باشم و خود قادر نخواهم بود كه جهان را كشف كنم.

13- مشكل كنار آمدن با ديگران

هر چه كم سن و سال‌تر باشم، برايم سخت‌تر است كه بتوانم با گروهي از بچه‌ها كنار بيايم و به توافق برسم. لطفاً در مورد من اشتباه قضاوت نكن. من از بودن با بچه‌ها لذت مي‌برم، اما برخي اوقات همراهي كردن با آن‌ها برايم خيلي سخت است، چون اكثراً نيازها و خواسته‌هاي‌مان با هم تداخل مي‌كند. بعضي وقت‌ها تحمل سر و صدا و شلوغي زياد، مزاحمت‌هاي آني، در خواست‌هاي شريك شدن اموالم با ديگران يا صبر كردن براي من كار خيلي زيادي است.

14- چيزهايي كه من را گيج مي‌كند

هنگامي كه قواعد و محدوديت‌هايي روي من اعمال مي‌شود كه از فردي به فرد ديگر و از روزي به روز ديگر تفاوت مي‌كند، براي من بسيار گيج‌كننده است. چرا اگر برادر يا خواهر نوزادم با انگشت آغشته به غذا روي سفره نقاشي بكشد و دستش را روي همه‌ی سفره بكشد، اشكالي ندارد ولي من نمي‌توانم با قاشق اداي هواپيما را سر سفره درآورم؟

همچنان كه قبلاً گفتم، اگر قوانين و محدوديت‌ها خوب توضيح داده شوند،كمك بزرگي خواهد بود كه من دلايل منطقي پشت آن‌ها را بفهمم. اگر يك روز كه موي برادر كوچك‌ترم را مي‌كشم ناديده‌ام بگيري و روز ديگر به خاطر همين نوع عمل سرم فرياد بكشي و 20 دقيقه من را در اتاق حبس كني، نمي‌دانم واقعاً چه فكر كنم و چه نتيجه‌اي بگيرم. برخوردهاي دوگانه ممكن است باعث شوند كه براي مطمئن شدن، دوباره موي برادرم را بكشم تا ببينم چه اتفاقي خواهد افتاد.

15- من آزادي مي‌خواهم

من به مقداري آزادي عمل نياز دارم. همچنين به يك سري حق انتخاب و يك سري فرصت عملي نياز دارم تا اين‌كه آرزوهايم را بشناسم و شيوه و روش خودم را بيابم. گه‌گاه نياز دارم كه به تو بگويم «نه» فقط به خاطر اين‌كه دريابم براي خود حق و منزلتي دارم. گذشته از همه‌ی اين‌ها تو اغلب به من «نه» مي‌گويي و قدرتت را بر من  اعمال مي‌كني؛ بنابراين كمك بزرگي به جريان رشد من خواهد بود اگر برخي اوقات به جاي اعمال يك طرفه‌ی قدرت تو بتوانيم با هم به توافق برسيم. يعني حتي اين حق را به من بدهي كه بعضي وقت‌ها روش و منش خودم را داشته باشم.

از آنجايي كه كم سن و سالم و عقل و تجربه‌ی تو را ندارم، بنابراين ممكن است كه نتوانم بهترين قضاوت را در مورد خودم و كار مناسبي كه بايد انجام دهم، بكنم و در نتيجه نتوانم خود را آن‌چنان که بايد و شايد متجلي ساخته و اثبات کنم. بنابر اين به تو نياز دارم که مداخله کني و به من بياموزي که چگونه خود را در شرايط مختلف نشان دهم و اثبات كنم. البته در آن وضعيت من از دخالت تو قدرداني نخواهم كرد، اما اگر بداني كه من فقط تلاش دارم كه ياد بگيرم تا خود را به طور مناسب متجلي ساخته و خودي نشان دهم، وضع بهتر خواهد شد. همچنان كه خودت مي‌داني آموختن اين کار خودش كار بسيار مهم و مشكلي است. چنان‌كه حتي بسياري از بزرگسالان نتوانسته‌اند آن را بياموزند.

براي همين در رفتارشان جسارت ديده نمي‌شود و از اين بابت در رنج‌اند که چرا نمي‌توانند در هيچ زمينه‌اي با وجود اين‌که توانمندي‌اش را دارند، خودي نشان داده، خويشتن را اثبات کنند. بنابراين سعي کن در هر روز، زماني را براي ساختن اين مهم در وجود من اختصاص دهي. گاهي به من اجازه بده برخي تصميم‌ها را خودم بگيرم. مثلاً به جاي اين‌که مرا مجبور به خريد يک جفت کفش بکني، چند جفت کفش را انتخاب کن و اجازه بده از ميان آن‌ها يکي را انتخاب کنم و مطمئن باش در اين صورت هر تصميمي برايت قابل قبول خواهد بود.

16- ممكن است هميشه به توافق نرسيم

بعضي وقت‌ها كه با هم اختلاف و مشكل داريم فقط به خاطر اين است كه مي‌خواهيم چيزهاي گوناگوني را انجام دهيم. تو مي‌خواهي با عجله از جلوي ويترين مغازه‌ی اسباب‌بازي فروشي بگذري ولي من مي‌خواهم با كمال فراغت به اسباب‌بازي‌ها خيره شوم. تو مي‌خواهي هر چه سريع‌تر باغچه را تر و تميز كرده و چاله‌چوله‌هاي آن را هموار كني ولي من مي‌خواهم كه در آن‌جا به خيال خودم باغچه‌ی كوچكي براي خودم بسازم و تو به تماشاي آن آمده و تحسينم كني.

تو مي‌خواهي در هنگام غروب اخبار عصر را تماشا كني، ولي من مي‌خواهم برنامه‌ی كودك تماشا كنم. تو مي‌خواهي وسايلي را كه از بازار خريده‌اي هر چه سريع‌تر به داخل منزل و آشپزخانه منتقل كني ولي من مي‌خواهم كه داخل ماشين به جاي راننده نشسته و اداي ماشين مسابقه را درآورم. از اين روست كه گه گاه با هم اختلاف پيدا مي‌كنيم و تنشي بين‌مان ايجاد مي‌شود.

در اين ميان متأسفانه بيشتر اوقات با فرياد و برخوردهاي تند مي‌خواهي كه من را مجاب كني تا از خواسته‌ی خود دست بكشم. درست است كه تو بزرگ‌تر، عاقل‌تر و باتجربه‌تر از مني، اما اگر بداني كه مخالفت‌ورزي‌هاي من ريشه در رشد و تحول من دارد، آن‌گاه ممكن است اين رويه را تغيير داده به اين نتيجه برسي كه براي همراه كردن من با خود يا فرونشاندن مخالفت‌ورزي هاي من راه‌هاي بهتر ديگري نيز وجود دارد از قبيل نشان دادن همدلي و هم‌احساسي و توضيح دادن شرايط موجود براي من.

17- من هم مثل توام

من نيز بعضي وقت‌ها كه خسته‌اميا از چيزي نگرانم،يا اين‌كه مسائل جديد و گوناگوني ذهنم را مشغول كردهاست،بدخلق و ترشرو مي‌شوم.  شرايط رواني‌ام گاهي اوقات چنان ملتهب است كه حس مي‌كنم قادر نيستم درباره‌اش حرف بزنم. به خصوص زماني كه تنش و استرس در جو منزل حاكم است يا زمان‌هايي كه كه اطرافيان بزرگسالم نگران،عصباني يا غمگين‌اند.

ممكن است پاسخ من به چنين شرايطي تلاش براي جلب توجه تو باشد،يا گاهي امكان دارد براي اينكه توجهت را به خودمجلب كنم كارهايي را انجام دهم كه مي‌دانم تو آن‌ها را دوست نداري.من نيز همانند تو ممكن است دوره‌هايي از «زود رنجي»را تجربه كرده و به آساني دچار ناكامي شوم.مثل زماني كه شديداً تلاش دارم تا راه بروم ولي موفق نمي‌شوم و مدامزمين مي‌خورم يا سعي مي‌كنم يك تصوير را خوب رنگ كنم ولي از عهده‌اش بر نمي‌آيم،يا زماني كه سعي مي‌كنم حرف بزنم و چيزي بگويم ولي بزرگسالان چنان به خود مشغولند وگرم گفت‌وگوكه هيچكس مرا جدي نمي‌گيرد.

همچنين هنگامي كه با چالش‌هاي زيادي روبرو مي‌شوم؛ مثل زماني كه تازه مهدكودك يا مدرسه را شروع مي‌كنم، ممكن است احساس تنش و استرس زيادي به من دست دهد. بنابراين بايد در چنين شرايطي سعي كني كه به من توجه بيشتري نشان دهي تا من امنيت لازم را احساس کنم.

18- من زود و سريع ياد مي‌گيرم

اين نكته را در ذهن داشته باش كه من به سرعت بزرگ شده و ياد خواهم گرفت كه در بسياري از جنبه‌هاي هيجاني –رفتاري‌ام همانندكنترل رفتار، صبر و خويشتن‌داري، توجه به نيازها، حقوق و احساسات ديگران، پاكيزه غذا خوردن، ساكت نشستن و بيان احساسات قوي خودم با كلمات، هر روز بهتر و بهتر ‌شوم. بنابراين بهترين شيوه‌ی كمك به من اين است كه مرا آن‌چنان كه هستم بپذيري. درست است كه پدر يا مادر بودن، بعضي وقت‌ها وظيفه‌ی مشكلي است، اما كودك بودن نيز به همان ميزان سخت است.

دکتر علی صاحبی

تاریخ آخرین ویرایش: 12 اسفند 1393 - 16:12:23
اقدام کننده: واحد تولید محتوای کلینیک روان درمانی صبا
تعداد مشاهده: 1352