مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
مرضیه ذبیحی
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
عشق و انواع آن
3-زوج 1-پیش از ازدواجعشق و انواع آن
ارسال شده در تاریخ: 12 بهمن 1393

-عشق از ديدگاه روان‌كاوي:

ابتدا به بررسي تحولات و سير تكاملي مكانيسم رواني خودشيفتگي، «عشق به خود»، از زمان نوزادي به بعد، چگونگي شكل‌گيري و نقش خودشيفتگي در زيربناي عشق، عاشق شدن و انتخاب معشوق مي‌پردازيم:

كودك در ابتداي تولد به برآورده شدن نيازها و ارضاي كامل لذات خود توجه دارد و تمامي انرژي رواني كودك كه همان غريزه‌ی عشق است صرف برآورده شدن نيازها و ارضاي آن‌ها مي‌گردد. اين انرژي رواني «خودشيفتگي اوليه» نام دارد.

اولين واقعيتي كه كودك به آن مي‌رسد اين است كه نمي‌تواند بدون كمك مادر و پدر نيازهاي دروني خود را برآورده سازد و در نتيجه، انرژي رواني خودشيفتگي به او بخش تقسيم مي‌شود .كودك بخشي از آن را براي حفظ قدرت و اعتماد به نفس حفظ مي‌كند و در بخش ديگر آن را به افراد و اشياء (پدر و مارد و دنياي خارج) اختصاص مي‌دهد.

كودك در گذر از مراحل رشد رواني به ناچار بايد از بعضي لذات خود كه مناسب با رشد فكري و جسمي او نيست، چشم‌پوشي كند؛ بنابراين تحولات رشد رواني نه تنها موجب از دست رفتن بعضي از لذات او مي‌شود، بلكه موجب مي‌گردد كه خودشيفتگي نيز دچار صدمه و فربه شود.

 اگر پدر و مادر با سخت‌گيري و عصبانيت بخواهند رفتار كودك را كنترل كنند و يا با سركوب‌هاي شديد عقايد و نظرات خود را به كودك تحميل كنند و به گونه‌اي با او رفتار شود كه كودك احساس كند مورد قبول و پذيرش و محبت آنان نيست و طرد شده، كودك تشنه‌ی عشقي مي‌شود كه از او سلب شده است.

در سنين بين 5 تا 7 سالگي كودك سعي مي‌كند تا با رفتارهاي كودكانه‌اش محبت و عشق والد غير همجنس را به خود جلب كند و در ضمن اين ترس را دارد كه ممكن است از سوي والد همجنس تنبيه شود.

در بسياري از ناكامي‌هاي سخت و شديد، انرژي رواني خودشيفتگي مي‌تواند به يا شيء ديگر منتقل شود. در صورت نيافتن ولي فرد با جانشيني براي از دست رفته‌ها، انرژي خودشيفتگي حالت سرگشتگي پيدا مي‌كند و به ناچار و مجدداً به درون فرد و يا به ناخودآگاه او واپس زده مي‌شود(خودشيفتگي ثانويه).

در بزرگسالي بستگي به نوع خودشيفتگي ثانويه  او در جست‌وجوي فردي است به نام معشوق كه به او عشق بورزد و در مقابل مورد محبت معشوق نيز قرار گيرد تا نيازهاي واپس زده بتوانند از اين طريق ارضا شوند. در بعضي موارد مكانيسم رواني خودشيفتگي سير تعالي مي‌پيمايد و به‌صورت «خلّاقيت» انسان دوستي و .. خودنمايي مي‌كند.

خودشيفتگي بر دو نوع بيمارگونه و سالم است.

1-فردي كه داراي خصوصيات خودشيفتگي بيمارگونه است: بايد خلاء دروني او از سوي ديگران پر گردد وگرنه موجب خشم و نفرت او مي‌شود. او معتاد به توجه و محبت است و براي اين‌كه به هدف خود برسد تظاهر به همدردي با ديگران مي‌كند؛ بهره‌كشي از ديگران روش هميشگي اوست. زحمات و محبت ديگران را ناديده مي‌گيرد و يا وظيفه‌ی آنان مي‌داند؛ توانايي عشق‌ورزي واقعي به فرد بالغ ديگر را ندارد؛ فقط به نياز خود فكر نمي‌كند، بلكه نياز ديگران را نيز در نظر مي‌گيرد، به اين معني كه فكر نمي‌كند كه همه بايد در خدمت او باشند. ارزش زحمات ديگران را مي‌داند و قدرت قدرداني و نيز همدردي به موقع را دارد.

-انواع عشق:

1-عشق يك طرفه:

 فرد عاشق(مرد يا زن) با توجه به نوع خودشيفتگي ثانويه كه در ضمير خودآگاه است و در شرايطي خاص، معشوق خود را به‌ عنوان جانشيني براي پدر يا مادر انتخاب مي‌كند و به او عشق مي‌ورزد تا نيازهاي واپس زده شده‌اش از سوي معشوق برآورده شود و مورد محبت او قرار گيرد.

فردي كه مورد عشق قرار گرفته فكر مي‌كند اين حالات دائمي و جاويدان است و چون از نيازهاي واپس زده شده‌ی عاشق خودآگاهي ندارد نمي‌تواند واكنش‌هاي متناسب از خود بروز دهد و عاشق احساس مي‌كند معشوق او را دوست ندارد و احساس شكست مي‌كند و به دنبال آن رفتارهاي پرخاشگرانه و توأم با عصبانيت از خود نشان مي‌دهد و گاهي دچار سوءظن مي‌شود. معشقوق با توجه به رفتارهاي قبلي عاشق او را متهم به دروغگويي و فريبكاري مي‌كند و سرانجام عشق يك‌طرفه به خشم و نفرت تبديل مي‌شود.

2- عشق دوطرفه:

 در اين نوع عشق انرژي رواني خودشيفتگي ثانويه به ديگري منتقل مي‌شود و هر كدام جانشيني براي ارضاي نيازهاي واپس زده‌ی خودشيفتگي ديگري است. در اين نوع عشق انتظارات و خواسته‌هاي عاشق و معشوق توسط يكديگر برآورده مي‌شود و مورد محبت يكديگر قررا مي‌گيرند و از هر تلاشي براي ابراز محبت و فداكاري به يكديگر بهره‌گيري از نيروهاي عاطفي و احساس كوتاهي نمي‌كنند.

با وجود نادر بودن اين نوع عشق،‌ اين يكي از بادوام‌ترين و زيباترين انواع عشق بين دو انسان است.

3- عشق دوران بلوغ، نوجواني و جواني (عشق نارس):

در دوران بلوغ (11 تا 13 سالگي) ترشحات هورمون‌هاي جنسي و تغييرات جسمي و رواني موجب دگرگوني‌هاي خاصي در فرد مي‌شود. از حمله‌ی اين دگرگوني‌ها تفكر و انديشيدن به خود در قالب زن يا مرد كامل و واقعي است به اين ترتيب احساس نياز به جنس مخالف شكل مي‌گيرد و فردي را مورد پسند قرار مي‌دهد و اين حالت و احساس خود را عشق مي‌داند و به شدت به آن پايين است و اگر به او گفته شود كه حالت او عشق نيست، عصبانيت و پرخاشگري واكنش نشان مي‌دهد.

ولي عشق او معمولاً بي‌دوام و بي‌ثبات است و بعد از مدت كوتاهي عاشق فرد ديگري مي‌شود و عشق قبلي خود را عشق واقعي نمي‌داند. زيربناي اين قبيل دلبستگي‌ها جاذبه‌ها و كشش‌هاي جزئی است.

4- عشق بعد از ازدواج:

مرسوم‌ترين آن‌ها ازدواج با خواستگاري و نامزدي كوتاه است كه به‌وسيله‌ی افراد خانواده انجام مي‌شود. مواردي از اين نوع ازدواج‌ها منجر به عشق يك طرفه يا دو طرفه كه زيربناي آن خودشيفتگي ثانويه است –مي‌شود. در مواردي نيز تفاهم فكري و توازن فرهنگي و خانوادگي و تناسب شخصيتي بين دختر و پسر آن دو آن‌قدر به هم نزديك مي‌سازد و حالتي به ‌وجود مي‌آيد كه آن را عشق مي‌نامند، در صورتي كه اين عشق با عشق بر مبناي خودشيفتگي ثانويه تفاوت دارد.

5- عشق پنهان و ممنوع:

كه ممنوعيت آن به دلايل خانوادگي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي است و شامل انواعي است كه شرح داده شده است.

در شروع هزاره‌ی سوم اين موضوع بايد مورد بحث و گفت‌وگوي جوامع قرار گيرد و به هر شكلي راه ح براي اين ممنوعيت‌ها كه سد راه خوشبخت زيستن گروهي از انسان‌هاست بيابند.

 

منبع: نقش بهداشت روان در ازدواج، زندگي زناشويي،طلاق؛ دكتر حسين عسگري؛ انتشارات گفت‌وگو

اقدام کننده: واحد تولید محتوای کلینیک روان درمانی صبا
تعداد مشاهده: 1216