مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
مرضیه ذبیحی
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
انگيزه‌هاي ازدواج
3-زوج 1-پیش از ازدواجانگيزه‌هاي ازدواج
ارسال شده در تاریخ: 12 بهمن 1393

مهم‌ترين انگيزه‌هاي ازدواج به اين قرارند:

1- انگيزه يا غريزه‌ی بقاي نسل:

آرزوي داشتن فرزند در هر مرد و زني همان غريزه‌ی بقاي نسل است.

2- انگيزه یا غريزه‌ی تكامل نسل: هر انسان متفكري دوست دارد كه فرزندش را بهتر و كامل‌تر از خود تربيت كند و با شناسايي نواقص و موانعي كه در مسير زندگي خود داشته است، فرزندانش را از اين موانع و نواقص دور نگه دارد. پدر مادر مي‌خواهند شكل تكامل يافته‌ی خود را در فرزندان خود ببينند.

3- انگيزه‌ی نياز جنسي:

ازدواج طبيعي‌ترين راه براي برآورده شدن این نیاز است. به ‌علاوه از طريق رابطه‌ی جنسي، ‌ارضاي غريزه‌ی بقاي نسل و دست‌يابي به انگيزه‌ی تكامل نسل ممكن مي‌شود.

4- انگيزه يا ميل داشتن به استقلال:

اين‌كه انسان مطابق عقيده و سليقه‌ی خود زندگي كند و صاحب اختيار خود باشد، در دوران جواني ابعاد گسترده‌اي پيدا مي‌كند؛ زيرا انسان ميل دارد كه از جهات مادي و فكري و روش‌هاي زندگي مستقل باشد و نيز توانايي‌هاي خود را به اثبات برساند.

5- برآورده شدن نيازهاي عاطفي:

بعضي از نيازهاي عاطفي به ‌وسيله‌ی جنس مخالف بهتر برآورده مي‌شوند و افراد احساس مي‌كنند كه جنس مخالف توانايي بيشتري در درك بخشي از احساسات و عواطف آن‌ها دارد.

6- انگيزه‌ی رفع تنهايي:

رفع تنهايي واداشن خانواده‌ی مستقل، تنها با ازدواج ممكن مي‌گردد. فكر تنهايي در آينده (با پير شدن يا فوت والدين) و ترس از تنها زيستن عاملي است كه فرد را به ازدواج تشويق مي‌كند.

دیگر انگیزه‌های ازدواج:     

1- ازدواج با عشق يك‌طرفه:

كه معمولاً به جداي مي‌انجامد.

2- ازدواج با عشق دوطرفه:

كه زندگي توأم با عشق و زيبايي را ارمغان مي‌آورد.

3- ازدواج بر پايه‌ی ترحم:

معمولاً فردي كه زندگي غم‌انگيزي دارد در جست‌وجوي فردي از جنس مخالف است كه داراي توانايي‌هاي مادي و يا معنوي خاص باشد تا با تحريك حسي ترحم او مرهمي بر زخم‌هاي گذشته بگذارد و خاصي براي آينده داشته باشد. فردي به اصطلاح دلسوز داراي انگيزه‌طلبي و كسب قدرت است و چون فرد مورد ترحم انساني ضعيف و نيازمند است و مي‌تواند نياز برتري‌طلبي خود را ارضا كند. اگر فرد مورد ترحم  از حالت فرمانبرداري بيرون بيايد، زندگي مشترك مختل مي‌شود.

4- ازدواج راهي براي فرار از يك موقعيت:

براي فرار از يك موقعيت دردناك –كه معمولاً به‌دليل اختلافات خانوادگي مشكلات مالي و يا محيط سركوب گروه محدود كننده است –ازدواجي شتابزده صورت مي‌گيرد. وقتي انرژي رواني مربوط به عامل فرار از محيط خانواده كمرنگ مي‌شود، متأسفانه شخص به ارزيابي همسر مي‌پردازد و اگر او را با معيارهاي خود مناسب نداند پشيمان مي‌شود و اختلاف بروز مي‌كند.

5- ازدواج از طريق خواستگاري:

كه در صورت توافق دو خانواده اقدامات مربوط به نامزدي و عقد و عروسي انجام مي‌شود.

امتياز اين نوع ازدواج اين است كه دو خانواده در ابتدا بسياري از بررسي‌هاي لازم را از جهات فرهنگي، اجتماعي، خانوادگي و اقتصادي انجام مي‌دهند و درصورت رسيدن به توافق‌هاي لازم، هر نوع حمايتي را براي دختر وپسر انجام مي‌دهند.

عيب اين نوع ازدواج اين است كه در بعضي موارد نظريات دختر و پسر ناديده گرفته مي‌شود. به علاوه به لحاظ نقش اساسي خانواده‌ها در اين نوع ازدواج به خود اجازه مي‌دهند با اعمال نظريات خود در بسياري از مسائل دختر و پسر دخالت كنند.

6- ازدواج براي جبران شكست:

در صورت عدم موفقيت در انتخاب همسر و يا شكست در اولين ازدواج، فرد دچار حالت خود كم‌بيني و عدم اعتماد به نفس مي‌شود. اين امر موجب مي‌شود برای يافتن همسر و زندگي و داشتن فرزند بون توجه به خواسته‌ها و نظريات خود در هر موقعيت ازدواج كند.

متأسفانه بعد از ازدواج كه متوجه اين موضوع مي‌شود براي وادار كردن همسرش به قبول نظريات و خواسته‌هايش، رفتاري غير معقول بروز مي‌دهد و يا اين‌كه تمامي قول و قرارها را با دليل تراشي و بي‌توجهي انكار مي‌كند.

7- ازدواج براي رسيدن به يك خواسته:

در اين نوع ازدواج عامل اصلي خواسته فرد است كه مي‌تواند هر عاملي از جمله مقام، ثروت، زيبايي و .. باشد و ساير عواملي كه نقش اساسي در ازدواج دارند، ناديده گرفته مي‌شوند متأسفانه، بعد از ازدواج كه رد متوجه مي‌شودكه خواسته‌ی او نقش چنداني در پايداري و ادامه‌ی يك زندگي ندارد و در نتيجه يا مجبور به زندگي مي‌شود و يا ازدواج به جدايي ختم مي‌گردد.

8- ازدواج به دليل اصرار و فشار خانواده:

اگر پسر يا دختري راضي به ازدواج نشود، پدر مادر آن را براي خود يك نقص و عيب خانوادگي تلقي مي‌كنند و گاه در آنان احساس حقارت به ‌وجود مي‌آيد و در اين صورت فرزند دختر يا پسر خود را تحت فشارهاي گوناگون قرار مي‌دهند كه فرزندشان هر چه زودتر ازدواج كند.

عامل ديگر اين است كه هر پدر و مادري با سامان يافتن زندگي فرزند خود كه در نهايت ازدواج آنان است، به اين احساس دست مي‌يابد كه وظيفه‌ی خود را در حد كمال به انجام رسانده است.

بايد دانست انساني كه راضي و آماده براي شروع زندگي مشترك و زناشويي نيست ممكن نيست بتواند به فكر زندگي مشترك و رضايت همسر خود باشد.

اگر پسر و يا دختري حاضر به قبول ازدواج و پذيرش مسئوليت زندگي نيست بهتر است ضمن جست‌وجوي علت به فكر چاره‌انديشي و حل مشكل برآمد. ازدواج ناخواسته در حقيقت نوعي دروغگويي و تحميل يك انسان به انسان ديگر است كه به زندگي ايده‌آل مي‌انديشد.

 

منبع: نقش بهداشت روان در ازدواج، زندگي زناشويي،طلاق؛ دكتر حسين عسگري؛ انتشارات گفت‌وگو

اقدام کننده: واحد تولید محتوای کلینیک روان درمانی صبا
تعداد مشاهده: 1212