مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
مرضیه ذبیحی
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
MMPI-2
جهت ایجاد مطالب مدیریت سایت ـ امیر علیزاده رهور مطالب مرتبط با صفحه اول سایت ـ مدیریتMMPI-2
ارسال شده در تاریخ: 1 تیر 1396

 

 

پرسشنامه‌اي که در اختيار شماست، حاوي تعدادي جمله مي‌باشد. با توجه به محتواي جمله‌ها پاسخ خود را در پاسخنامه وارد کنيد.

الف- اگر جمله‌اي هميشه يا در اغلب مواقع در مورد شما درست است در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله مربع «+» را پر کنيد (مانند الف در شکل زير).

ب- اگر جمله‌اي هميشه يا در اغلب مواقع در مورد شما درست نيست در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله مربع «-» را پر کنيد (مانند ب در شکل زير).

ج- اگر جمله‌اي به شما مربوط نمي‌شود و يا چيزي است که نمي‌توانيد در مورد آن تصميم بگيريد در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله هيچ علامتي نگذاريد (مانند ج در شکل زير).

 

مثال:

 

 

الف.

¢

£

ب.

£

¢

ج.

£

£

 

MMPI-2

تذکرات:

  1. در اين پرسشنامه جواب صحيح يا غلط وجود ندارد، بنابراين طبق نظر و احساس خود پاسخ دهيد.
  2. اگر به جملاتي برخورديد که به نظرتان عجيب مي‌آيد نگران نشويد؛ و توجه داشته باشيد که بعضي از جملات مربوط به گروه‌هاي خاصي از افراد مي‌باشد.
  3. هنگام علامت گذاري دقت کنيد که شماره جمله در پرسشنامه و پاسخنامه يکسان باشد.
  4. از گذاشتن هر گونه علامتي بر روي پرسشنامه خودداري نمائيد.
  5. سعي کنيد در پاسخنامه در برابر همه جمله‌ها علامت بگذاريد.

 

 

1.       مجله‌هاي فني را دوست دارم.

2.       اشتهاي خوبي دارم.

3.       بيشتر صبح‌ها سر حال و با نشاط از خواب برمي‌خيزم.

4.       كار كتابداري را دوست دارم.

5.       با كوچكترين صدايي از خواب بيدار مي‌شوم.

6.       پدرم مرد خوبي است، يا (اگر پدرتان مرده است) پدرم مرد خوبي بود.

7.       خواندن بخش حوادث روزنامه‌ها را دوست دارم.

8.       معمولاً حرارت دست و پايم در حد طبيعي است.

9.        زندگي روزانه من پر از چيزهايي است كه برايم جالبند.

10.   تقريباً به اندازه سابق قادر به كار كردن هستم.

11.   اغلب اوقات احساس مي‌كنم كه چيزي گلويم را گرفته است.

12.   از زندگي جنسي‌‌ام راضي هستم.

13.   مردم بايد سعي كنند خواب‌هاي خود را تعبير كرده و به آنها عمل كنند.

14.   از داستانهاي پليسي و اسرارآميز خوشم مي‌آيد.

15.   در محيط كارم فشار و ناراحتي زيادي احساس مي‌كنم.

16.   گاهي اوقات فكرهايم آنقدر بد هستند كه نمي‌توانم درباره آنها با كسي حرف بزنم.

17.   معتقدم كه زندگي با من خوب رفتار نكرده است.

18.   تهوع و استفراغ آزارم مي‌دهد.

19.   دوست دارم بفهمم ديگران دربارة من چه فكر مي‌كنند.

20.   خيلي كم دچار يبوست مي‌شوم.

21.   گاهي اوقات خيلي دلم مي‌خواهد از خانه فرار كنم.

22.   فكر مي‌كنم هيچ كس مرا درك نمي‌كند.

23.   گاهي اوقات طوري به خنده يا گريه مي‌افتم كه نمي‌توانم جلوي آن را بگيرم.

24.   گاهي اوقات ارواح شيطاني مرا تسخير مي‌كنند.

25.   دوست دارم يك خواننده باشم.

26.   وقتي به دردسر مي‌افتم، بهترين كار برايم اين است كه ساكت بمانم.

27.   معتقدم كه بايد جواب بدي را با بدي داد.

28.   هفته‌اي چند بار ناراحتي معده اذيتم مي‌كند.

29.   گاهي اوقات دلم مي‌خواهد فحش بدهم.

30.   هر چند شب يك بار خواب‌هاي وحشتناك مي‌بينم.

31.   برايم مشكل است كه حواسم را روي يك كار متمركز كنم.

32.   تجربه‌ها و احساس‌هاي عجيب و غريب و خاصي داشته‌‌ام.

33.   خيلي كم نگران سلامتيم مي‌شوم.

34.   به خاطر رفتار جنسي‌‌ام هيچ گاه به درد سر نيفتاده‌‌ام.

35.   در گذشته گاهي چيزهايي را دزديده‌‌ام.

36.   اغلب اوقات سرفه مي‌كنم.

37.   گاهي دلم مي‌خواهد چيزهايي را بشكنم.

38.   گاهي روزها، هفته‌ها، يا ماه‌ها بوده كه دست و دلم به كاري نمي‌رفته است.

39.   خوابم نا منظم و آشفته است.

40.   بيشتر اوقات سردرد كلافه‌‌ام مي‌كند.

41.   گاهي دروغ مي‌گويم.

42.   اگر ديگران سرم كلاه نگذاشته بودند، موفق‌تر بودم.

43.   قدرت قضاوت من بهتر از گذشته است.

44.   هفته‌اي يك يا چند بار، بدون هيچ علتي، ناگهان بدنم داغ مي‌شود.

45.   در حال حاضر وضع سلامتيم مثل بيشتر دوستانم خوب است.

46.   معمولاً هنگام ديدن دوستان سابقم اظهار آشنايي نمي‌كنم، مگر اينكه آنها پيش قدم شوند.

47.   تقريباً هيچ وقت در قلب يا قفسه سينه‌‌ام دردي نداشته‌‌ام.

48.   بيشتر بجاي پرداختن به كارهايم، خيالبافي مي‌كنم.

49.   من فرد بسيار اجتماعي هستم.

50.   اغلب مجبور بوده‌‌ام از كساني اطاعت كنم كه به اندازه من نمي‌فهميدند.

51.   بعضي از مطالبي را كه در مدرسه خوانده‌‌ام به خاطر ندارم.

52.   من زندگي درستي نداشته‌‌ام.

53.   اغلب در قسمتهايي از بدنم احساس سوزش، مور مور شدن، يا خواب‌رفتگي مي‌كنم.

54.   خانواده‌‌ام با شغلي كه دارم، يا مي‌خواهم انتخاب كنم موافق نيستند.

55.   گاهي آنقدر روي چيزي پا فشاري مي‌كنم كه ديگران تحمل خود را از دست مي‌دهند.

56.   كمتر از ديگران احساس خوشحالي مي‌كنم.

57.   معمولاً در پشت گردنم احساس درد مي‌كنم.

58.   فكر مي‌كنم اغلب مردم براي جلب كمك و همدردي ديگران بدبختي‌هاي خود را بزرگتر جلوه مي‌دهند.

59.   هر چند روز يك بار در قسمت بالاي معده‌‌ام احساس ناراحتي مي‌كنم.

60.   وقتي با ديگران هستم شنيدن چيزهاي خيلي عجيب آزارم مي‌دهد.

61.   من آدم مهمي هستم.

62.   اغلب آرزو كرده‌‌ام كاش يك دختر بودم، يا (اگر دختر هستيد) هرگز از اينكه يك دختر هستم متأسف نبوده‌‌ام.

63.   آدم زود رنجي نيستم.

64.   از خواندن داستان‌هاي عاشقانه خوشم مي‌آيد.

65.   اكثر اوقات احساس غمگيني مي‌كنم.

66.   اگر اكثر قوانين دور ريخته مي‌شد، بهتر بود.

67.   شعر را دوست دارم.

68.   گاهي حيوانات را اذيت مي‌كنم.

69.   فكر مي‌كنم از كاري مثل جنگلباني خوشم بيايد.

70.   در بحث با ديگران به آساني شكست مي‌خورم.

71.   اين روزها دارم از رسيدن به هدف‌هايم نااميد مي‌شوم.

72.   گاهي احساس مي‌كنم كه روحم از بدن جدا شده و به پرواز مي‌آيد.

73.   واقعاً اعتماد به نفس ندارم.

74.   دوست دارم يك گل فروش باشم.

75.   معمولاً احساس مي‌كنم زندگي با ارزش است.

76.   بيشتر مردم فقط با جر و بحث فراوان حقيقت را مي‌پذيرند.

77.   هر چند وقت يك بار، كار امروز را به فردا موكول مي‌كنم.

78.   بيشتر افرادي كه مرا مي‌شناسند، دوستم دارند.

79.   اهميتي نمي‌دهم كه مورد تمسخر ديگران واقع شوم.

80.   دوست دارم پرستار باشم.

81.   بيشتر مردم براي اينكه پيشرفت كنند، دروغ مي‌گويند.

82.   كارهاي زيادي انجام مي‌دهم كه بعداً از انجام آنها پشيمان مي‌شوم (من بيش از ديگران پشيمان مي‌شوم).

83.   خيلي كم با افراد خانواده‌‌ام دعوا مي‌كنم.

84.   يك يا چند بار به علت رفتار بد از مدرسه اخراج شده‌‌ام.

85.   گاهي خيلي دلم مي‌خواهد كارهاي خطرناك و دلهره‌آور انجام دهم.

86.   ميهماني‌ها و كارهايي را كه پر از شادي و سر و صدا است، دوست دارم.

87.   در زندگي مشكلاتي داشته‌‌ام كه به دليل پيچيدگي زيادشان قادر به تصميم‌گيري دربارة آنها نبوده‌‌ام.

88.   معتقدم كه زنها بايد به اندازة مردها آزادي جنسي داشته باشند.

89.   بيشترين گرفتاري و درگيري من با خودم است.

90.   من پدرم را دوست دارم، يا (اگر پدرتان مرده است) من پدرم را دوست داشتم.

91.   خيلي كم دچار كشيدگي يا پرش عضلات مي‌شوم.

92.   برايم مهم نيست كه چه بر سرم بيايد.

93.   گاهي اوقات، وقتي حالم خوب نيست، بداخلاق مي‌شوم.

94.   اغلب اوقات احساس مي‌كنم يك كار غلط يا بد انجام داده‌‌ام.

95.   اغلب اوقات خوشحال هستم.

96.   حيوانات، افراد، يا چيزهايي را در اطراف خود مي‌بينم كه ديگران نمي‌بينند.

97.   اغلب اوقات احساس مي‌كنم كه بيني‌‌ام گرفته و سرم سنگين است.

98.   بعضي‌ها آنقدر امر و نهي مي‌كنند كه حتي وقتي حق با آنها است، دلم مي‌خواهد برخلاف خواست آنها رفتار كنم.

99.   كسي به من حقه زده است.

100.          هيچ وقت كار خطرناكي را به خاطر مهيّج بودن آن انجام نداده‌‌ام.

101.          اغلب احساس مي‌كنم نوار محكمي دور سرم بسته شده است.

102.          گاهي عصباني مي‌شوم.

103.          اگر روي يك مسابقه يا بازي شرط‌بندي كنم، از آن بيشتر لذت مي‌برم.

104.          بيشتر مردم به اين دليل صداقت و درستي نشان مي‌دهند كه مي‌ترسند گرفتار شوند.

105.          گاهي در مدرسه به علت رفتار بدم پيش مدير فرستاده شده‌‌ام.

106.          حرف زدن من مثل هميشه است (يعني، تندتر، آهسته‌تر، درهم و برهم‌تر يا گرفته‌تر از قبل نيست).

107.          در خانه آداب غذا خوردن را بهتر رعايت مي‌كنم، تا در بيرون خانه.

108.          كساني كه قادر و مايل به سخت كار كردن باشند، شانس بيشتري براي موفقيت دارند.

109.          فكر مي‌كنم به اندازه اطرافيانم، با استعداد و زرنگ هستم.

110.          اغلب مردم حاضرند حتي از راه‌هاي غيرعادلانه به منافع و مزايايي برسند.

111.          معده‌‌ام خيلي ناراحتم مي‌كند.

112.          تئاتر و نمايش را دوست دارم.

113.          مي‌دانم چه كسي مسؤول تمام مشكلاتم است.

114.          گاهي وسايل شخصي ديگران، مثل كفش و دستكش به قدري توجهم را جلب مي‌كند كه دوست دارم به آنها دست بزنم يا آنها را بدزدم، حتي اگر بدردم نخورد.

115.          ديدن خون باعث وحشت يا به‌هم خوردن حالم نمي‌شود.

116.          اغلب اوقات زودرنج و بداخلاق هستم، ولي علتش را نمي‌دانم.

117.          هرگز استفراغ و سرفه همراه با خون نداشته‌‌ام.

118.          نگران مريض شدن نيستم.

119.          جمع‌آوري گلها يا پرورش گياهان خانگي را دوست دارم.

120.          معمولاً از آنچه به نظرم درست مي‌رسد، بشدت دفاع مي‌كنم.

121.          هرگز به اعمال جنسي ناپسند دست نزده‌‌ام.

122.          گاهي افكارم به‌قدري سريع بوده كه نتوانسته‌‌ام آنها را بر زبان آورم.

123.           اگر اطمينان داشتم كه كسي متوجه نخواهد شد، بدون خريد بليط، وارد سينما مي‌شدم.

124.          اغلب وقتي كسي كار خوبي در حق من انجام مي‌دهد، از خود مي‌پرسم كه از اين كار چه هدفي داشته است.

125.          معتقدم كه زندگي خانوادگي من به خوبي اغلب كساني است كه مي‌شناسم.

126.          معتقدم كه قانون بايد با قاطعيت اجرا شود.

127.          از انتقاد يا سرزنش به‌شدت مي‌رنجم.

128.          آشپزي را دوست دارم.

129.          رفتار اطرافيانم تأثير زيادي بر رفتار من دارد.

130.          گاهي احساس مي‌كنم آدم بي‌مصرفي هستم.

131.          در كودكي عضو گروهي از دوستان بودم كه سعي مي‌كردند در تمام مشكلات به همديگر وفادار باشند.

132.          به زندگي پس از مرگ معتقدم.

133.          دوست داشتم يك سرباز باشم.

134.          گاهي دوست دارم با كسي دعوا و كتك‌كاري كنم.

135.          اغلب به اين دليل كه دير تصميم مي‌گيرم، خيلي چيزها را از دست مي‌دهم.

136.          وقتي در حال انجام كاري مهمي هستم، اگر كسي از من راهنمايي بخواهد يا مزاحمم شود، عصباني مي‌شوم.

137.          زماني خاطرات روزانه‌‌ام را مي‌نوشتم.

138.          معتقدم عليه من توطئه‌چيني مي‌شود.

139.          ترجيح مي‌دهم در بازي برنده باشم تا بازنده.

140.          اغلب شب‌ها بدون اينكه افكار يا خيالاتي ناراحتم كند، به خواب مي‌روم.

141.          در طي چند سال گذشته، اكثر اوقات حالم خوب بوده است.

142.          هرگز دچار غش يا تشنج نشده‌‌ام.

143.          وزنم كم و زياد نمي‌شود.

144.          فكر مي‌كنم كساني مرا تعقيب مي‌كنند.

145.          احساس مي‌كنم اغلب بي‌دليل مجازات شده‌‌ام.

146.          به آساني به گريه مي‌افتم.

147.          چيزهايي را كه مي‌خوانم به خوبي گذشته نمي‌فهمم.

148.          در طول زندگي، هرگز حالم بهتر از الان نبوده است.

149.          گاهي احساس مي‌كنم به بيماري خطرناكي مبتلا شده‌‌ام.

150.          گاهي احساس مي‌كنم كه بايد به خودم يا كس ديگري صدمه بزنم.

151.          خوشم نمي‌آيد قبول كنم كسي زيركانه سرم كلاه گذاشته است.

152.          زود خسته نمي‌شوم.

153.          دوست دارم برخي از افراد مهم را بشناسم، چون اين كار باعث مي‌شود احساس كنم مهم هستم.

154.          وقتي از يك جاي بلند به پايين نگاه مي‌كنم، مي‌ترسم.

155.          اگر يكي از افراد خانواده‌‌ام با قانون درگير شود، عصبي نمي‌شوم.

156.          فقط مواقعي كه به مسافرت يا گردش مي‌روم، خوشحال هستم.

157.          برايم مهم نيست كه ديگران درباره‌‌ام چه فكر مي‌كنند.

158.          دوست ندارم در ميهماني‌ها دست به شيرينكاري بزنم، حتي اگر ديگران نيز چيزي شبيه آن را انجام دهند.

159.          هيچ وقت غش نكرده‌‌ام.

160.          مدرسه را دوست داشتم.

161.          خجالتي هستم، و هميشه مجبورم كاري كنم كه ديگران متوجه اين موضوع نشوند.

162.          كسي سعي مي‌كند مرا مسموم كند.

163.          ترس شديدي از مارها ندارم.

164.          هيچ وقت دچار سرگيجه نشده‌‌ام، يا خيلي كم سرگيجه داشته‌‌ام.

165.          فكر مي‌كنم حافظه‌‌ام خوب است.

166.          مسائل جنسي فكرم را آزار مي‌دهد.

167.          گفتگو با غريبه‌ها برايم مشكل است.

168.          آشنايانم مي‌گويند در مواقعي كارهايي مي‌كنم كه بعداً نمي‌توانم آنها را بخاطر بياورم.

169.          وقتي خسته مي‌شوم دوست دارم دست به كاري هيجان‌آور بزنم.

170.          مي‌ترسم عقلم را از دست بدهم.

171.          با پول دادن به گداها مخالفم.

172.          بارها متوجه شده‌‌ام كه وقتي سرگرم انجام كاري هستم، دستم مي‌لزرد.

173.          مي‌توانم مدتي طولاني مطالعه كنم، بدون اينكه چشمم خسته شود.

174.          مطالعه و خواندن مطالبي در مورد كارم را دوست دارم.

175.          بيشتر اوقات در تمام وجودم احساس ضعف مي‌كنم.

176.          خيلي كم دچار سردرد مي‌شوم.

177.          از دقت و مهارت دست‌هايم كاسته نشده است.

178.          گاهي موقع دستپاچه شدن خيس عرق مي‌شوم، و اين موضوع خيلي ناراحتم مي‌كند.

179.          هنگام راه رفتن، در حفظ تعادلم مشكلي نداشته‌‌ام.

180.          ذهنم خوب كار نمي‌كند.

181.          من دچار تب يونجه يا حملات آسم نمي‌شوم.

182.          اوقاتي برايم پيش آمده كه در آن بر روي حركات و صحبت كردنم كنترلي نداشتم، ولي از آنچه كه در اطرافم مي‌گذشت، آگاه بودم.

183.          برخي از افرادي را كه مي‌شناسم، دوست ندارم.

184.          خيلي كم خيالبافي مي‌كنم.

185.          كاش اينقدر خجالتي نبودم.

186.          از سر و كار داشتن با پول نمي‌ترسم.

187.          اگر خبرنگار بودم، خيلي دوست داشتم كه اخبار مربوط به تئاتر را گزارش كنم.

188.          از بسياري از بازي‌ها و سرگرمي‌ها لذت مي‌برم.

189.          از لاس زدن خوشم مي‌آيد.

190.          اطرافيانم با من بيشتر مثل يك بچه رفتار مي‌كنند تا يك فرد بالغ.

191.          دوست دارم روزنامه‌نگار باشم.

192.          مادرم زن خوبي است، يا (اگر مادرتان مرده است) مادرم زن خوبي بود.

193.          هنگام قدم زدن خيلي دقت مي‌كنم كه پايم را روي شكاف‌هاي پياده‌رو نگذارم.

194.          هرگز جوش‌هايي بر روي پوستم نبوده كه باعث نگرانيم شود.

195.          در خانواده من، محبت و همكاري خيلي كمتر از خانوادهاي ديگر است.

196.          دائماً نگران چيزي هستم.

197.          فكر مي‌كنم كار پيمانكاري ساختمان را دوست داشته باشم.

198.          اغلب صداهايي مي‌شنوم كه نمي‌دانم از كجا مي‌آيند.

199.          من به علم علاقمندم.

200.          كمك خواستن از دوستان برايم مشكل نيست، حتي اگر نتوانم اين لطف آنها را جبران كنم.

201.          شكار كردن را خيلي دوست دارم.

202.          رفقايم اغلب مورد پسند والدينم نبودند.

203.          گاهي كمي پشت سر ديگران غيبت مي‌كنم.

204.          شنوائي من به خوبي اكثر افراد است.

205.          برخي از افراد خانواده‌‌ام عاداتي دارند كه باعث رنجش و دلخوري من مي‌شود.

206.          بعضي وقت‌ها احساس مي‌كنم كه خيلي آسان تصميم مي‌گيرم.

207.          دوست دارم عضو چند انجمن يا باشگاه باشم.

208.          تقريباً هيچ وقت طپش قلب يا تنگي نفس نداشته‌‌ام.

209.          صحبت درباره مسايل جنسي را دوست دارم.

210.          ديدن جاهايي را كه قبلاً نديده‌‌ام دوست دارم.

211.          وظيفه اي به من الهام شده است كه تا كنون به دقت آن را دنبال كرده‌‌ام.

212.          گاهي مانع كار كساني شده‌‌ام كه مي‌خواستند آن كار را نه بخاطر اهميتش، بلكه به‌خاطر پيروي از اصول انجام دهند.

213.          زود عصباني مي‌شوم و زود هم آرام مي‌گيرم.

214.          خانواده‌‌ام تقريباً هيچ تسلطي بر روي من نداشته‌اند.

215.          خيلي غصه مي‌خورم.

216.          كسي سعي مي‌كند چيزي را از من بدزدد.

217.          تقريباً تمام بستگانم مرا درك مي‌كنند.

218.          مواقعي بوده كه آنقدر بي‌قرار بوده‌‌ام كه نتوانسته‌‌ام يك جا بند شوم.

219.          در عشق شكست خورده‌‌ام.

220.          هيچ وقت نگران قيافه‌‌ام نيستم.

221.          اغلب دربارة چيزهايي خواب مي‌بينم كه نمي‌توان درباره آنها با كسي صحبت كرد.

222.          تمام مسايل مهم دربارة امور جنسي را بايد به بچه‌ها ياد داد.

223.          فكر مي‌كنم عصبي‌تر از ديگران نيستم.

224.          من دردي ندارم، و اگر هم داشته باشم، بسيار كم است.

225.          كارها را طوري انجام مي‌دهم كه ديگران مي‌توانند آن را سوءتعبير كنند.

226.          گاهي وقت‌ها، بدون هيچ دليلي، يا حتي در شرايط نامساعد، احساس خوشي و هيجان زيادي مي‌كنم.

227.          كساني را كه دائماً به فكر پول و مقام هستند، سرزنش نمي‌كنم.

228.          اشخاصي هستند كه سعي مي‌كنند افكار و عقايد مرا بدزدند.

229.          مواقعي پيش مي‌آيد كه گويي مغزم خالي شده است، بطوري كه فعاليت‌هايم متوقف شده، و از آنچه در اطرافم مي‌گذرد آگاه نيستم.

230.          با كساني كه مي‌دانم كارشان اشتباه است، مي‌توانم رفتار دوستانه‌اي داشته باشم.

231.          دوست دارم بين جمعي از افراد باشم كه مرتب جوك گفته و شوخي مي‌كنند.

232.          گاهي در انتخابات به كساني رأي مي‌دهم كه آنها را اصلاً نمي‌شناسم.

233.          شروع كردن هر كاري برايم مشكل است.

234.          فكر مي‌كنم كه يك شخص محكوم هستم.

235.          در مدرسه شاگرد ضعيفي بودم.

236.          اگر هنرمند بودم دوست داشتم گلها را نقاشي كنم.

237.          از اينكه چندان خوش‌قيافه نيستم، زياد ناراحت نمي‌شوم.

238.          حتي در هواي خنك خيلي زود عرق مي‌كنم.

239.          كاملاً اعتماد به نفس دارم.

240.          گاهي نمي‌توانم از دزدي، يا بلند كردن چيزي از مغازه‌ها خودداري كنم.

241.          بهتر است آدم به كسي اعتماد نكند.

242.          هفته‌اي يك يا چند بار هيجان‌زده مي‌شوم.

243.          وقتي در جمع هستم، نمي‌توانم مطلب مناسبي براي گفتگو پيدا كنم.

244.          معمولاً هر وقت دلم مي‌گيرد، يك چيز مهيج مي‌تواند مرا از آن حالت خارج كند.

245.          وقتي خانه را ترك مي‌كنم، در مورد قفل بودن درها و بسته بودن پنجره‌ها نگران نيستم.

246.          معتقدم گناهان من غيرقابل‌بخشش است.

247.          يك يا چند قسمت پوستم بي‌حس است.

248.          سوءاستفاده از كسي را كه خود اجازه چنين كاري را مي‌دهد، بد نمي‌دانم.

249.          بينايي من به خوبي سال‌هاي گذشته است.

250.          گاهي اوقات به قدري از زرنگي بعضي از جنايتكاران خوشم آمده كه آرزو كرده‌‌ام گير نيفتند.

251.          اغلب احساس مي‌كنم كه غريبه‌ها به ديده انتقادآميز به من نگاه مي‌كنند.

252.          براي من مزة همه چيز يكسان است.

253.          من هر روز، خيلي بيشتر از حد عادي آب مي‌خورم.

254.          بيشتر مردم به اين علت با كسي دوست مي‌شوند كه ممكن است اين دوستي برايشان مفيد باشد.

255.          به‌ندرت احساس كرده‌‌ام كه گوش‌هايم زنگ بزند يا وزوز كند.

256.          گاهي اوقات از عزيزترين كسان خود هم متنفر مي‌شوم.

257.          اگر خبرنگار بودم دوست داشتم اخبار ورزشي را گزارش كنم.

258.          من در طول روز مي‌توانم بخوابم ولي شبها قادر به خواب نيستم.

259.          مطمئنم كه ديگران پشت سرم راجع به من صحبت مي‌كنند.

260.          گاهي به شوخي‌هاي بي‌ادبانه مي‌خندم.

261.          در مقايسه با دوستانم ترس‌هاي خيلي كمتري دارم.

262.          وقتي در جمعي از من بخواهند بحثي را شروع كنم يا مطلبي را توضيح دهم، دستپاچه نمي‌شوم.

اقدام کننده: شیما خمسه ای

تعداد مشاهده: 760