مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
مرضیه ذبیحی
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
وابستگی به دیگران2
جهت ایجاد مطالب مدیریت سایت ـ امیر علیزاده رهور مطالب مرتبط با صفحه اول سایت ـ مدیریتوابستگی به دیگران2
ارسال شده در تاریخ: 1 تیر 1396

وابستگی به دیگران

لطفا هر عبارت را بخوانید و مشخص کنید که تاچه حد جزو خصوصیات شما از بعد نگرشها، احساس ها، یا رفتارتان است. سپس با استفاده از بار ارزشی اعداد زیر به آن ها رتبه بدهید.
4= خیلی زیلد از خصوصیات من است.                 3= زیاد از خصوصیات من است.
2= تاحدی از خصوصیات من است.                      1= از خصوصیات من نیست.

 

_____ 1. ترجیح می دهم تنها باشم.
_____ 2. همیشه وقتی می خواهم تصمیمی بگیرم، نظر خواهی می کنم.
_____ 3. وقتی نهایت تلاش خودرا می کنم که بدانم از تلاش من قدر دانی می شود.
_____ 4. نمی توانم تحمل کنم که بیماری من اسباب هیاهو و نگرانی شود.
_____ 5. دنباله رو بودن را به رهبر بودن ترجیح می دهم.
_____ 6. معتقدم اگر آدم ها می خواستند، می توانستند خیلی بیشتر برای من مایه بگذارند.
_____ 7. در زمان کودکی ، راضی کردن والدینم برای من خیلی مهم بود.
_____ 8. نیازی ندارم به این که دیگران به من احساس خوبی بدهند.
_____ 9. تایید نشدن از طرف کسی که به او اهمیت می دهم ، برایم خیلی دردناک است.
_____ 10. برای حل اکثر مشکلات شخصی که در زندگی با آن ها مواجه می شوم، به توان خودم اطمینان دارم.
_____ 11. تنها آدمی را که دلم می خواهد خوشحال کنم، خودم هستم.
_____ 12. فکر از دست دادن یک دوست صمیمی مرا به وحشت می اندازد.
_____ 13. خیلی سریع با عقاید دیگران موافقت می کنم.
_____ 14. من فقط به خودم متکی هستم.
_____ 15. اگر عزیزی در زندگی نداشتم، کاملا از دست می رفتم.
_____ 16. وقتی کسی به یک اشتباه من پی می برد، بر آشفته می شوم.
_____ 17. برایم خیلی سخت است از دیگری بخواهم، به من لطفی بکند.
_____ 18. متنفرم از این که دیگران با من همدردی کنند.
_____ 19. وقتی به چیزی که از دیگران می خواهم نرسم، سریعا دلسرد می شوم.
_____ 20. در مباحثه خیلی زود تسلیم می شوم.
_____ 21. احتیاج چندانی به کمک دیگران ندارم.
_____ 22. باید یک کسی داشته باشم که برایم خیلی عزیز باشد.
_____ 23. وقتی به مهمانی می روم ، انتظار دارم دیگران از من خوششان بیاید.
_____ 24. وقتی بدانم مسؤولیت کار با دیگری است ، احساس بهتری دارم.
_____ 25. اگر مریض باشم، ترجیح می دهم دوستانم مرا تنها بگذارند.
_____ 26. وقتی دیگران به من می گویند کارم را خوب انجام داده ام ، از همیشه خوشحال تر می شوم.
_____ 27. برایم سخت است درباره دیدن یا تایید یک فیلم سینمایی یا نمایش تلویزیونی تصمیم بگیرم، مگر این که بدانم نظر دیگران چیست.
_____ 28. برای تحقق یافتن چیزی که برایم مهم باشد، با کمال میل احساسات دیگران را نادیده می گیرم.
_____ 29. نیاز دارم که حداقل برای یک نفر ، از تمام مردم بالاتر(با ارزش تر) باشم.
_____ 30. در بعضی شرایط خیلی کمرو می شوم.
_____ 31. به هیچ کس احتیاج ندارم.
_____ 32. به تنهایی تصمیم گرفتن برایم خیلی دردسر است.
_____ 33. اگر محبوب من در وقت انتظار سر نرسد، معمولا بدترین افکار به سرم می زند.
_____ 34. حتی وقتی اوضاع خراب شود، می توانم بدون کمک دوستانم از عهده آن برآیم.
_____ 35. انتظار من از دیگران معمولا خیلی زیاد است.
_____ 36. دوست ندارم به تنهایی لباس بخرم.
_____ 37. مایل به گوشه گیری هستم.
_____ 38. احساس می کنم ، هرگز به نیازهای خود از مردم واقعا نمی رسم.
_____ 39. وقتی با اشخاص جدید برخورد می کنم ، می ترسم رفتار صحیحی نداشته باشم.
_____ 40. حتی اگر اکثر مردم بر علیه من عمل کنند، بازهم به شرطی می توانم ادامه دهم که محبوب من پشتیبانم باشد.
_____ 41. ترجیح می دهم از رابطه با دیگران برکنار باشم تا در معرض خطر ناکامی قرار نگیرم.
_____ 42. این که دیگران درباره من چه فکری می کنند بر چگونگی احساس من اثری نمی گذارد.
_____ 43. فکر می کنم اکثر مردم تشخیص نمی دهند که چه اسان می توانند مرا آزرده کنند.
_____ 44. من به قضاوت خ.دم خیلی اطمینان دارم.
_____ 45. همیشه به شدت ترس این را داشته ام که محبت و حمایت آدم هایی را از دست بدهم که شدیدا به آن ها نیاز دارم.
_____ 46. من از مایه لازم برای رهبر خوبی بودن برخوردار نیستم.
_____ 47. اگر کسی که دوستش دارم مرا ترک کند، بیچاره و درمانده می شوم.
_____ 48. حرف های دیگران مرا ناراحت نمی کند.

 

 

 

وابستگي به ديگران

وابستگي ، موضوع بسيار ظريفي است . از يك طرف ، متخصصان بهداشت رواني مي گويند كه افراد متعادل ، با ديگران ، روابط وابستگي برقرار مي كنند . اين فرايند در گهواره آغاز مي شود ، يعني زماني كه با والدين خود ( روابط عاطفي برقرار مي كنيم ) . اگر اين روابط برقرار شود ، پس از رسيدن به بزرگسالي ،‌ توانايي برقراري روابط صميمانه با همنوعان خود را خواهيم داشت . بنابراين ،‌ افراد سالم ياد مي گيرند كه آسيب پذير باشند . آن ها آن قدر به مردم اعتماد مي كنند كه وابسته آن ها مي شوند . بنابراين ، به نظر مي رسد كه وابستگي بايد چيزي خوبي باشد . اگر نمي توانستيم روي ديگران حساب كنيم و ديگران نيز نمي توانستند روي ما حساب كنند ، اجتماع پيش نمي رفت و چرخ هاي آن به حركت در نمي آمد .

اما ساير متخصصان ، ما را عليه خطرات وابستگي به ديگران بر مي انگيزد . اشخاص وابسته ، از نظر عاطفي ، معمولاً محتاج و سطحي توصيف مي شوند . و بدتر از آن ، اين افراد تحت سلطه ديگران قرار مي گيرند . بنا به توصيه اين متخصصان ، براي داشتن زندگي سالم و بارور ، بايد قوي ، مستقل و خودمختار شد .

حال مي توان پرسيد كه حقيقت كدام است ؟ مثل اكثر موارد ، حقيقت در نيمه راه يا در حد وسط دو ديدگاه افراط و تفريطي قرار دارد . به عقيده ما اشخاصي كه در اين آزمون نتايج متوسط به دست مي آورند ، مي توانند زندگي كاملاً هماهنگ و متعادل داشته باشند . دشواري ها زماني خودنمايي مي كند كه نتايج در يكي از دو انتها ، خيلي بالا يا خيلي پايين ، قرار مي گيرد . ممكن است افرادي وجود داشته باشند كه در حال نگراني زندگي كنند ، زيرا به اطرافيان خود وابسته باشند ، اما ، در عين حال ، روابط آن ها پر بار باشد . مسائل زماني ظاهر مي شود كه آن ها احساس كنند ، بر اثر سرزنش ديگران فلج شده اند يا احساس كنند در اطراف خود ، فردي قوي تر از آن ها وجود ندارد كه بتوانند ، براي حل دشواري هاي زندگي ، از او كمك بگيرند . وانگهي ، ممكن است افرادي وجود داشته باشند كه به ديگران وابسته باشند و در نتيجه در حالت نگراني زندگي كنند ، اما زندگي آن ها ، در عين حال ، پر بار باشد . اين حالت ، تنها زماني پيش مي آيد كه نياز به خودمختاري آن قدر قوي مي شود كه آن ها نمي توانند با هر كسي رابطه برقرار كنند و ممكن است به افسردگي گرفتار شوند . اگر نتيجه در حد وسط قرار گيرد ، سطح وابستگي يا خودمختاري نبايد موجب نگراني شود .

مؤلفان آزمون ، چند تجربه روشن دارند كه از اين ادعا پشتيباني مي كنند . به هنگام تهيه آزمون ، آن را هم در مورد بزرگسالان بهنجار و هم در مورد بيماران رواني ( روان پريش ) به اجرا مي گذارند . نتايج دو گروه در خرده مقياس هاي وابستگي عاطفي به ديگران و خودمختاري ، تفاوت هاي معني دار زيادي نشان مي دهد . بدين صورت كه بيماران رواني ، به سؤالات مربوط به وابستگي خيلي اهميت مي دهند ، اما مفهوم جمله اين نيست كه افراد نيازمند به وابستگي ، در رديف بيماران روان پزشكي قرار مي گيرند .

مثل ساير آزمون ها بهتر خواهد بود نتايج خود را با نتايج دوستان ، همكاران يا همكلاسي هاي فعلي يا احتمالي خود مقايسه كنيد . هر چند كه مطالعه رفتار انسان ها تفسير نتايج را زير سؤال مي برد ، دست كم مي توانيم با اطمينان بيشتري بگوييم: همسراني كه شخصيت هاي قابل مقايسه دارند ، در مقايسه با همسراني كه خيلي با يكديگر تضاد دارند ، بيشتر مي توانند اميدوار باشند كه زندگي موزون و هماهنگ خواهند داشت . به عبارت ديگر ، ضرب المثل ( كبوتر با كبوتر ، باز با باز    كند همجنس با همجنس پرواز ) در روابط زن و شوهر بيشتر مصداق پيدا مي كند .

براي روشن تر شدن مطلب ، مورد زن و شوهري تشريح مي شود كه براي مشاهده پيش نگارنده آمده بودند . دشواري آن ها ، به احتمال زياد ، از سطح وابستگي آن ها نشأت مي گرفت . نمره شوهر در مقياس وابستگي پايين تر از متوسط بود ، در صورتي كه وابستگي زن از 80 درصد نيز تجاوز مي كرد . اين تفاوت ، به مرور زمان ، موجب اختلاف و خصومت شده بود . به عنوان مثال ، شوهر نمي توانست تحمل كند كه به هنگام بيماري ، او را لوس كنند و مورد ترحم قرار دهند . او ، وقتي بيمار مي شد ، دوست داشت تنهايش بگذارند . كل انتظارهاي او اين بود كه برايش نوشيدني و خوردني بياورند . بر عكس ، زن ، وقتي بيمار مي شد ، دوست داشت همه به فكر او باشند و به او برسند . او دوست داشت شوهرش پهلويش بنشيند ،‌ برايش حرف هاي عاشقانه و خوشايند بزند و تنها براي آوردن خوردني و نوشيدني از او دور شود . در سال هاي اول زندگي ، زن تصور مي كرد كه نياز شوهر براي تنها ماندن ، به معناي طرد اوست . به علاوه ، فقدان شور و شوق شوهر براي نشستن زن در كنارش ، به هنگام بيماري را نشانه بي تفاوتي نسبت به خود تفسير مي كرد . تعامل اين زوج در طول سال ها موجب شده بود كه زن ، شوهر را بي عاطفه تصور كند ، در صورتي كه شوهر در مقابل ( توقعات بيش از اندازه زن ) عصباني مي شد .

بيست و پنج سال است كه اين زن و شوهر با هم زندگي مي كنند . در اين مدت توانسته اند يكديگر را بشناسند ،‌ اما در برخي لحظه ها دشواري هايي پيدا كرده اند . بايد به خاطر داشت كه اختلاف در سطوح وابستگي ، يكي از پديده هاي رايج است و الزاماً بيانگر دلبستگي يكي به ديگري نيست . ممكن است شخص خودمختار مدت ها تنها بماند و از برقراري يك رابطه به طور كامل رضايت داشته باشد . كسي كه به ديگران وابسته است ، ممكن است نتواند بفهمد كه افراد بسيار خودمدار و سرد نيز وجود دارند . اما ، واقعيت اين است كه هر دو الگوي رفتاري ، ارجحيت ها را نشان مي دهند و يكي بر ديگري برتري ندارند . زندگي دو نفري ، براي كساني كه از سطح وابستگي مشابهي برخوردارند ، آسان خواهد شد ، اما اگر تفاوت وجود داشته باشد ، نبايد آن را شاخصي از كم ارزشي طرف مقابل تفسير كرد و خود را برتر از او دانست . به سخن ديگر ، اگر يكي از زن و شوهرها ، از درجه وابستگي بيشتري برخوردار باشد ، نبايد آن را نقطه ضعف در نظر گرفت و نسبت به او احساس برتري داشت .

تاریخ آخرین ویرایش: 1 تیر 1396 - 14:55:42
اقدام کننده: شیما خمسه ای
تعداد مشاهده: 753