مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
مرضیه ذبیحی
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
ایرما تفسیر یک خواب(قسمت دوم)
جهت ایجاد مطالب مدیریت سایت ـ امیر علیزاده رهور مطالب مرتبط با صفحه اول سایت ـ مدیریتایرما تفسیر یک خواب(قسمت دوم)
ارسال شده در تاریخ: 21 تیر 1402

ایرما تفسیر یک خواب

نویسنده : زیگموند فروید

مترجم: حمید محرمیان معلم


تحلیل [خواب]

تالار بزرگ . عده زیادی مهمان در آنجا بود که ما از آنها پذیرایی میکردیم ما آن تابستان را در بل وو به سر میبردیم و آن خانه بزرگی است روی تپه ای نزدیک کالنبرگ. این خانه را سابقاً به منظور مهمانخانه ساخته بودند و بنابراین اطاقهای پذیرایی آن همگی وسیع و تالارمانند بود. این خواب را من چند روز پیش از روز تولد زنم در بل وو دیدم روز قبل از خواب دیدن زنم به من گفت که روز تولدش منتظر است عده ای از دوستان از جمله ایرما به خانه ما بیایند خواب من به استقبال این روز رفته بود و من در خواب دیدم که عده ای از دوستان همچنین ایرما در تالار بزرگی مهمان ما هستند.

من ایرما را از این که هنوز راه حل مرا نپذیرفته بود سرزنش کردم و به او گفتم اگر هنوز درد میکشی تقصیر از خود توست این عبارت را ممکن بود در حال بیداری هم به او گفته باشم و چه بسا که چنین هم کرده بودم آن وقت این طور میپنداشتم اما اکنون دیگر چنین عقیده ندارم که اگر معنای نهفته بیماری را برای بیمار تشریح کنم کار معالجه به پایان رسیده است. فکر می کردم مسئولیت این امر به عهده من نبود که آیا او این راه حل را قبول میکرد یا نه هر چند که دستیابی به موفقیت در گرو همین امر بود به لطف همین اشتباه، که اینک خوشبختانه تصحیحش ،کرده ام گذران زندگی برایم در دوره ای خاص آسوده تر گشت دوره ای که طی آن به رغم تمامی جهل و نادانی اجتناب ناپذیرم از من انتظار میرفت تا به درمانی موفق نائل شوم.

کلماتی که در خواب به ایرما گفته بودم به وضوح نشان میداد که نمیخواستم برای درد و رنجی که ایرما می کشد مسئولیت را متوجه خود بدانم اگر تقصیر از او بود پس تقصیر از من نمی توانست باشد آیا ممکن است هدف خواب هم به همین دلیل بوده باشد؟

شکایت ایرما که دردهایی در گلو و معده و شکم دارد که میخواهد او را خفه کند. این بیمار پیش من از درد معده شکایت کرده بود ولی دردش خیلی شدید .نبود بیشتر شکایت او از حال به هم خوردگی بود او برای معالجه درد گلو و شکم و بسته شدن گلو پیش من نیامده بود تعجب کردم چرا این نشانههای بیماری در خواب پیدا شده بود اما علت آن را در آن لحظه نیافتم رنگ پریده و ورم کرده به نظر میرسید. بیمار من همیشه خوش آب و رنگ بود. به گمانم که در خواب دیگری را به جای او گذاشته بودم.

وحشت به من دست داد مبادا به بیماری عفونی او توجه نکرده باشم چنان که میتوان پذیرفت این مطلب میتواند برای پزشکی که با بیماری سروکار دارد و بسیاری از نشانه های بیماری را که متخصصان دیگر نشانه بیماریهای عضوی میدانند او نشانه هیستری می شمارد. اما از طرف دیگر شکی به دل من راه یافته بود که وحشتی که از این لحاظ دارم وحشت بجایی نیست. ولی منشأ این تردید برایم معلوم نبود اگر چنان بود که بیماری ایرما منشأ جسمی داشت مسئولیت معالجه او به عهده من نبود کار من فقط مربوط به معالجه دردهایی بود که از هیستری ناشی می شد آنگاه به ذهنم آمد که آرزوی آن را داشتم که در حقیقت بیماری ایرما منشأ جسمی داشته باشد تا عدم بهبودی کامل مربوط به من نباشد.

من او را نزدیک پنجره بردم تا به گلویش نگاه کنم او مقاومت کرد مثل زنی که دندان مصنوعی داشته باشد با خود اندیشیدم لزومی نداشت این طور رفتار کند. من هیچ وقت به دهان و گلوی ایرما نگاه نکرده بودم آنچه در خواب دیده بودم مرا به یاد معاینه ای انداخت که زمانی پیش از این از یک معلم سرخانه به عمل آورده بودم در نگه اول در اوج طراوت و تجسم زیبایی دوره جوانی بود اما وقتی بنا شد دهان او را معاینه کنم دیدم دندان مصنوعی دارد و او از باز کردن دهانش ناراحت است این مرا به یاد معاینههای پزشکی دیگر و اسرار ناراحت کننده ای که از بیماران در طی آنها بر من کشف شده بود انداخت.

لزومی نداشت این طور رفتار کند در درجه اول [این عبارت] اظهار محبت آمیزی بود که به ایرما کرده بودم اما حدس زدم ممکن است معنای دیگری هم داشته باشد. (اگر شخص بادقت به تحلیل ادامه دهد به جایی می رسد که حس می کند همه اندیشه های نهفته را آشکار کرده است یا نه. ) طرز ایستادن ایرما در کنار پنجره ناگهان مرا به یاد خاطره دیگری انداخت زنی بود از دوستان صمیمی ایرما که مورد احترام من بود یک شب به دیدن او رفته بودم و او کنار پنجره ایستاده بود به وضعی که ایرما در خواب ایستاده بود پزشک او آقای دکتر «م» بود که او به دیفتری دچار شده است تصویر دکتر «م» و غضروف های پیچ خورده بینی در قسمت دیگری از خواب جلوه می کند حالا به خاطر من گذشت که در چند ماه اخیر این اعتقاد به من دست داده بود که این زن هم دچار هیستری .است حقیقت این بود که این را ایرما با من در میان گذاشته بود اما من خودم از او چه میدانستم؟

این که در گلوی او تشنجات هیستریک پدید میآید و من این بیماری را در خواب به ایرما نسبت داده بودم من در خواب دوست ایرما را به جای او گذاشته بودم حالا به یادم آمد که اغلب به ذهنم خطور کرده بود که این زن هم ممکن است برای معالجه پیش من بیاید اما احتمال این امر در نظر من کم بود زیرا این زن بسیار خوددار بود و از نشان دادن بیماری خود ابا داشت و مقاومت می کرد چنان که در خواب نشان داده شد علت دیگر این بود که لزومی نداشت اینطور رفتار کند. تاکنون توانسته بود به اندازه کافی تسلط بر نفس خود را حفظ کند و از کمک دیگری بی نیاز باشد. اما چند خصوصیت دیگر هم بود که نمیتوانستم آنها را نه به ایرما و نه به دوستش نسبت دهم از قبیل رنگ پریده و قیافه ورم کرده و دندان مصنوعی دندان مصنوعی؛ مرا به یاد پرستاری انداخت که ذکرش گذشت.

این مطلب این حس را در من ایجاد کرد که از بدی دندان شکایت نکنم آنگاه به فکر زنی دیگر افتادم که نه بیمار من بود و نه میل داشتم برای معالجه پیش من بیاید زیرا بیش از حد كمرو بود و به نظر نمیآمد روش درمان من برایش مناسب باشد. این زن معمولاً پریده رنگ بود یکبار با آن که کاملاً سالم مینمود قیافه اش ورم کرده به نظر می رسید. به این ترتیب من ایرما بیمار خود را با دو شخص دیگر سنجیده بودم که آنها هم از تحت معالجه قرار گرفتن توسط من خودداری میکردند اما علت این که من جای ایرما را در خواب با رفیقش عوض کرده بودم چه میتوانست باشد؟ شاید در واقع علت این باشد که دلم می خواست به جای ایرما رفیقش را درمان می کردم احتمالاً نسبت به او محبت بیشتری حس می کردم یا او را بیمار باهوشتری میدانستم زیرا ایرما چون راه حل مرا نپذیرفته بود در نظرم ابله جلوه کرده بود.

 

قسمت اول 

قسمت دوم

قسمت سوم

تاریخ آخرین ویرایش: 21 تیر 1402 - 17:06:00
اقدام کننده: پورحسین
تعداد مشاهده: 93