عقل و تجربه بر این عقیده است که بچهها خواهان آنند که والدین برایشان حد و حدود مشخص کنند. بچهها دوست دارند بدانند چه رفتاری ناپسند تلقی میشود و تا کجا میتوانند پیش روند. اینکه بچهای بخواهد «محدودیتهای پذیرش والدینش» را بفهمد کاملاً با اینکه بخواهد والدینش برای او محدودیت قائل شوند، زمین تا آسمان فرق دارد.
کودکان حق دارند انتظار داشته باشد که به آنها گفته شود والدینشان چه نوع رفتارهایی را دوست ندارند و نمیپذیرند و این کاملاً با آن که والدین بخواهند قدرتنمایی کنند و برایشان محدودیت قائل شوند، تفاوت دارد.
آیا اگر والدین روی حرف خودشان بایستند، تسلط بلامانع است؟
به کار بردن زور و قدرت در صورتی که والدین بی ثبات باشند بسیار مضرتر است و این به این معناست که بچهها مایلند پدر و مادرشان از زور استفاده کنند بلکه اگر قرار است زور به کار رود ترجیح میدهند والدین روی حرف خود بایستند. این به بچهها این شانس را میدهد که بدانند چه رفتارهایی مورد تنبیه و چه رفتارهایی مورد پاداش قرار میگیرد.
آیا مسئولیت والدین تأثیرگذاری بر بچهها نیست؟
هر کسی از قدرت استفاده میکند ممکن است به خیال خود آن را برای خیر و صلاح زیردستان بداند. قدرت والدین واقعاً بر بچهها تأثیر نمیگذارد بلکه برعکس آنها را مجبور به رفتار دیکته شده میکند.
قدرت والدین برای بچهها اثر بازدارنده و وادارکننده دارد. والدینی که از قدرت استفاده میکنند در عمل تأثیر خود را بر فرزندانشان کاهش میدهند. بعضی والدین میگویند اگر ما از تسلطمان برای انجام دقیقاً عکس آنچه از فرزندانمان میخواهیم استفاده کنیم کاملاً به مقصود خود میرسیدیم چون در آن صورت ممکن است او کاری را بکند که ما واقعاً میخواستیم.
روشهای تأثیرگذاری عدم تسلط باعث میشوند بچهها به طور جدی روی عقاید والدینشان فکر کنند و در نتیجه رفتارشان را در جهت انتظارات والدین تغییر دهند.
چرا روش اعمال قدرت همچنان در تربیت کودکان پابرجاست؟
والدین به این دلیل به استفاده از قدرت ادامه دادهاند که دانش و تجربهای در مورد روش دیگری برای حل مشکلات روابط بیشتری نداشتهاند.
روش بدون باخت برای حل مشکلات
روش سومی وجود دارد که وقتی والدین از وجود آن آگاه میشوند نفس راحتی میکشند.
روش سوم: روش بدون باخت است؛ یعنی هیچکدام از دو طرف نبازند.
این روش نظریهای تازه در حل کشمکشهای خانوادگی است.
چرا روش شماره 3 تا این حد مؤثر است؟
این روش به بچه انگیزه میدهد که راه حل را اجرا کنند؛ چون شخص برای اجرای تصمیمیکه اتخاذ در آن تشریک مساعی داشته، انگیزهی بیشتری دارد تا تصمیمیکه از طرف دیگری بر او تحمیل شوند.
بچهها به این حقیقت که والدینشان نخواستهاند به قیمت باخت آنها برنده شوند پاسخ خویشاوندی میدهند.
شانس بیشتر یافتن راه حل بسیار عالی است.
علاوه بر به دست آوردن راهحلهایی که احتمال بیشتری برای قبول شدن و مورد عمل گرفتن دارند، روش شماره 3 بیشتر از روشهای 1 و 2 میتواند به وجود آورندهی راهحلهای عالیتر، خلّاقتر و مؤثرتر در حل اختلافات باشد.
روش 3 قدرت تفکر بچه را توسعه میدهد. عملاً بچه را وادار به فکر کردن میکند. پدر و مادر به بچه علامت میدهند، ما اختلافی داریم بیایید عقلهایمان را روی هم بگذاریم و فکر کنیم. بیایید به یک راه حل خوب برسیم و به حل معمایی شیرین میماند.
خصومت کمتر، عشق بیشتر:
وقتی دو نفر روی راه حلی توافق میکنند، رنجش و خصومت کم پیش میآید؛ زیرا همه با هم کار میکنند و به یک راه حل رضایتبخش دو جانبه میرسند. در این صورت شاهد تفاهم دوجانبه خواهند بود.
احساس گرمیو صمیمیت بعد از حل اختلاف موج میزند.
روش شماره 3 کمتر به تأکید دارد. بچه راه حل قابل قبول را میپسندد، آن را انجام میدهد؛ زیرا دوست ندارد مجبور به راه حلی شوند که در آن بازنده هستند.
نیاز به اعمال زور ندارد: والدین و بچهها در مقابل یکدیگر جبهه نگرفته بلکه روی یک طرح مشترک کار میکنند.
روش شماره 3 سیاست والدین احترام به احتیاجات بچه است در عین حال بر احتیاجات خودشان هم احترام قائلند.
مسألهی اصلی: بچه در روش 1 و 2 به کشف مسألهی اصلی نائل نمیشود؛ زیرا والدین به سرعت راه حل را ارائه میدهد و بعد با قدرت برای اجرای راه حل استفاده میکنند.
روش 3 باعث میشود بچه به عمق مسأله درهم و برهمی که باعث رفتار مخصوصش شده پی میبرد وقتی مسأله اصلی ظاهر شود راه حل مناسب هم ظاهر میشود.
با بچهها مثل بزرگها رفتار کردن:
والدین به بچهها میفهمانند که برای والدین احتیاجات آنان مهم است و اینکه میتوان به آنها اعتماد کرد که در مقابل متوجه احتیاجات والدین هم باشند مانند رفتاری که ما با بزرگترها داریم.
روش 3 به عنوان معالج:
والدین میتوانند با استفاده از روش 3 به عنوان یک متخصص وارد شوند و در این روش راه حل مناقشات و مسائل، خاصیتی معالجهکننده دارد.
- تغییرات چشمگیر در زمینه:
نمرات بهتر مدرسه، رفتار بهتر با همسالان، راحت تر بودن بیشتر در احساسات، بداخلاقی کمتر، دشمنی کمتر با مدرسه، مسئولیت بیشتر در تکالیف، استقلال بیشتر، اعتماد به نفس بیشتر، غذا خوردن بهتر و ... .
منبع: کتاب فرهنگ تفاهم در عمل، توماس گوردون
|